امروز رفتم سری به باغچهام زدم دیدم پیرمرد همسایهی شالیکار، افسرده و غمگین با خودش حرف میزند. پس از سلام و احوالپرسی گفت: شش ماه داخل زمین شالیزاریم با گل و لای دست و پنجه نرم کردم. با توجه به گرونی کود و سم و ... هزینهی زیادی کردم تا اینکه محصول خوبی به ثمر نشست.
وقتی خوشههای طلایی برنج را میدیدم خستگی از وجودم بیرون میرفت. اما باد و باران بیموقع شالیها را درهم و برهم کرد و خواباند و مانع ورود دستگاه دروگر شد. بنابراین درو باید با دست انجام شود. این امر موجب بالا رفتن هزینهی اضافی میشود با توجه به این نمیدانم چیزی عایدم میشود یا نه؟
من هم صحبتهای پیرمرد را به نظم در آوردم و تقدیم ایشان کردم تا در خلوتش زمزمه کند.
اَمسِوی بوردِمه بینج زمینِ سَر
چَلو بَلو مه بینج، دَکِته گِس پَر
شِش مای زحمت و تیل دِله دَیِّن
وارش له بِدا بینج، کار نشونه دَر
ترجمه فارسی
امروز صبح رفتم سر زمین شالیزاریم
وقتی شالیها را درهم و برهم دیدم افسرده شدم
شش ماه داخل گل و لای رنج و عذاب کشیدم
باران شالی را خواباند و کار درو را سخت و طاقت فرسا کرد
توضیحات :
چَلو بَلو: درهم و برهم، نامرتب، خوابیدگی گیاه به صورت نامنظم
گِسپَر : پس گردن
دَکِته : افتاد
دکته گس پر : گردنش کج شد، افسرده و ناراحت شد
دوستعلی علیخانی / شهریور نود و هفت