بنافت

بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

۱۴ مطلب در دی ۱۳۹۶ ثبت شده است



آقای  رحمان جهانی آهنگر کلایی اهل روستای آهنگر کلای قائمشهر، ساکن ساری در یک حادثه رانندگی دست چپش از بازو قطع شد اما از ادامه زندگی نا امید نشد و معلولیت و قطع عضو را پایان را ندانست و به صورت تجربی نواختن نی را آموخت. 

آقای جهانی می‌گوید:  نوازندگی نی با یک دست بسیار سخت بود در ابتدا از انگشت پای چپ برای کمک به نواختن نی استفاده کردم و سپس به این فکر افتادم که بعضی از نت ها را با انگشتان پای چپ بنوازم.

این هنرمند در جشنواره کشوری معلولان در سال ۷۹ رتبه نخست را کسب کرد و داوران نوازندگی او را که تلفیقی از دست راست و پای چپ بود برتر و در جهان بی نظیر اعلام کردند.

 آقای رحمان جهانی در رشته دوچرخه سواری نیز فعالیت می کند و داور درجه ۳ بین المللی دوچرخه سواری معلولان است.

آقای جهانی در زمینه نقاشی٫ گچ بری٫ سنگ کاری٫ کاشی کاری و جوشکاری بسیار مهارت دارد و تا کنون توانست با آموزش بیش از ۱۰۰ جوان به ویژه جوانان معلول زمینه اشتغال انها را فراهم کند .

این هنر مند اعتقاد دارد : 

هیچگاه تسلیم سرنوشت نباید شد چرا که فردا حتما معجزه دیگری است.


چه مرد چه زن اگه بوشِن پای کار

دست و لینگ هم نِدارِن نزنّه زار

دونّه چِتی را ره پی دا هاکِنِن

گدایی ره وِشون دونّه ننگ و عار

  شعر: علی خانی آبان ۹۵

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۹۶ ، ۱۲:۲۱
دوستعلی علیخانی


یلِاقِ وَرف تا دَروِن مِره وِنه

یخ لیلِک سونِ رَسِن مِره وِنه

وَرف لانگه، تیکاسو و آدِم وَرفی 

سَر جَمی سور بَخِردِن مِره وِنه 

برگردان فارسی

دلم برفی که تا ایوان خانه را پوشانده باشد می خواهد

دلم قندیل های یخی که مانند ریسمان بلند باشد می خواهد

دلم معبری از برف، شکار پرنده‌ی توکا و آدم برفی می خواهد 

دلم سرسره بازی با دوستانم به صورت گروهی می‌خواهد

شعر: دوستعلی  علی خانی دی نود و شش


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۹۶ ، ۱۰:۱۴
دوستعلی علیخانی



چشم انداز خط الراس نروخرو در یک روز برفی 

از تفرجگاه کَله، شاه سِره ، واقع در روستای دادوکلا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۶ ، ۱۸:۱۴
دوستعلی علیخانی


هیمِه کِمبه کِله ره گرم هاکِنِم

چو هایته دَسّ و لینگ ره نَرم هاکِنِم 

پِلا بَپِجِم و چایی دَم هادِم

شه ره تا دَرِمبه سرگرم هاکِنِم

شعر : نعمت الله احسانی بنافتی


 برگردان فارسی / دوستعلی علی خانی

هیزم جمع کنم تا اجاق را روشن و گرم کنم

تا دست و ‌پایم را که بخاطر سرما مانند چوب شدند نرم کنم

روی اجاق برنج بپزم و چایی دم کنم 

تا زمانی که حیات دارم خودم را به نوعی سرگرم کنم 



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۶ ، ۰۸:۵۱
دوستعلی علیخانی


داستان دزدیده شدن خودروی جهان پهلوان تختی


تختی یک ماشین بنز ۱۷۰ سبزرنگ داشت. همیشه برای تعمیر به تعمیرگاه نادر می‌آمد که مالکانش دو شریک بودند به نام‌های علی و آوانس. مردمی که گرفتاری یا مشکلی داشتند برای تختی نامه می نوشتند و به صاحبان این تعمیرگاه می دادند تا به دست تختی برسانند.

آقای حیدری می گوید: یک روز در این تعمیرگاه نشسته بودیم که تختی بدون ماشینش آمد. گفتیم ماشین کو؟ آقا تختی گفت:

دیشب ماشین را دزدیدند.

آوانس با شنیدن این حرف گفت:

آقا موقع رفتن ماشین منو ببر تا ببینم چه خواهد شد.

یک هفته بعد، در تعمیرگاه نادر بودیم که چند نامه به تختی دادند. پهلوان در حالی که یکی از نامه ها را می‌خواند، یک دفعه خنده‌ بلندی کرد و گفت:

نامه آقا دزده است! نوشته ماشینت مقابل شیر پاستوریزه پارک شده و شرمنده ام که ماشینت رو دزدیدم.

به همراه تختی به محلی که سارق گفته بود رفتیم. ماشین آنجا بود، تختی دور ماشین چرخید و گفت:

لاستیک‌ها، تودوزی، ‌ضبط و همه چیز ماشین نو شده!

سارق بعد از اینکه فهمیده بود ماشین جهان پهلوان تختی رو دزدیده از کارش پشیمون شده و برای عذرخواهی همه چیز ماشین رو نو کرده بود.

بعد که سوار ماشین شدیم، تختی گفت:

عمو حیدر! بیا مبلغی که برای ماشین من خرج شده را به خیریه بدهیم.

در واقع تختی هر وقت می توانست به مردم خدمت می‌کرد. حتی زمانی که چنین اتفاقی برای او افتاد. 

در یک کلمه بگویم تختی قهرمانی مردمی بود.

علی اکبر حیدری، دوست جهان پهلوان تختی و دارنده نشان برنز المپیک ۱۹۶۴ توکیو


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۶ ، ۲۱:۱۴
دوستعلی علیخانی


ویشه‌ی گَتِ اِزدار گوم بَهییه

وِنه شِلِکِ نمدار گوم بَهییه

ویشه ره لَم بَیته راه ره دَوِسّه

نواجِش هاده، مِرسدار گوم بَهییه

شعر : ؟ 

برگردان فارسی / دوستعلی علی خانی 

درخت آزاد جنگل گم شد 

درخت جوان نمدار گم شد

جنگل را بوته‌های تمشک پوشاند و راه بسته شد

ناله سر دهید، درخت راش هم گم شد 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۶ ، ۱۱:۵۳
دوستعلی علیخانی



چِکِل ته وَر پَهلی دَنییه چپون

اِشکار بورده وِرگ کِل دِنه نماشون

گالش هیرا هیرا بَیِّه خاموش

چِکِل تینار بَیّه ندارنه مهمون

شعر: دوستعلی علی خانی دی نود و شش

ترجمه

در اطراف کوهستان چوپان نیست 

بز کوهی رفت و گرگ غروب زوزه می کشد 

سر و صدای گالش هم خاموش شد 

همگی رفتند، کوهستان تنها شد و مهمان ندارد 


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۹۶ ، ۱۵:۲۳
دوستعلی علیخانی


زمستان از منظر شاعران مازندرانی 

 بهاره لاله زاره من نمیرم 

 تابستون فصل کاره من نمیرم

 پاییز جم هاکنم قوت زمستون 

زمستون ورف و واء من نمیرم 


زِمسّون شِه هوا ره گوم  بَکِرده

شه بِمه بورده راه ره گوم  بَکِرده

ناورف و وارشی نا سوز و سِرما

یَخ و لیلِک  شه جاره گوم  بَکِرده

خاطره صابری


زِمسّون مه بِهار بیّه بِمویی

غَم وغِرصه کِنار بیّه بمویی

هَمیشِک دَووشی مه دلِ کنار

خشی مسّه قطار بیّه بمویی

خاطره صابری


اِسا تَن بموئه سردِ زمسّون

نِخاری تن بمو به سونِ تیهون

رَسِن وَندِمبه و دوش گیرمه هیمه

بخاری هیمه ای سِرخ کنده دیمه

خاطره صابری


میا بَیته هِوا چَنده خِجیره

 زِمسون وَرف و وا چَنده خِجیره

 بِخاری هیمه تَش ٬ چایی وِنه سَر 

صِوایی لَله وا چَنده خِجیره

 خاطره صابری


زمسّونه وسار، کمبه ته خاطر

ونه دور ره حصار، کمبه ته خاطر

اگه لیلگ دونده چاچکله بن

ونوشه ره ویشار، کمبه ته خاطر

علیزاده افروزی


ته وسه بیقرار بیمه نموئی 

دتا چش انتظار بیمه نموئی 

میون ورف و سرمای زمسّون

 ته وسه خشکه داربیمه نموئی

 نعمت الله احسانی بنافتی


ورفه پیری ته سر و روره بَیته

زمونه هم ته چِشِ سوره بَیته

زِمِسّون اِسپه ریش بَیّه ته واری

غِرصه تا ته کلکِ چو ره بَیته 

 هادی اکبری 


خرابه منزل ره سو کمبه بهی

 دل و دل خنه ره نو کِمبه بهی 

آفتاب وومبه، سو دمبه دشت و کوه ره 

یخ زمستون ره او کمبه بهی 


گالشی هاکردمه کوه و مازرون 

دارِ سَر وَلگ و واش گیت مه زمستون

سِن هفتاد، قِد بورده، قَد بَیّه کَمون

گو ره راه هادِم مِن سمت قَورستون

دوستعلی علی خانی


زمستونه چِکِل دَنییه چپون

اِشکار بورده وِرگ کِل دِنه نماشون

گالشِ هیرا هیرا بَیِّه خاموش

چِکِل تینار بَیّه ندارنه مهمون

 دوستعلی علی خانی


زمستون میون،اسیر بهیمی 
یخ و ورف دله زنجیر بهیمی 
دمه‌ی شلاق و سیو زمستون 
وشنا ورگ کندای سر سونه دندون 
فرشاد احمدی کلیجی


زمِسّونِ هوائه ته نمویی 
هِمِن وَرفِ سِمائه ته نِمویی
 ورف بزو تا کِنّایِ سر هنیشته 
سِرپیش رَجِ تیکائه ته نمویی 
براری خلیلی


دارکوتِن مه تَن ره بَزوئه چِکوم 
زِمِسّون وا مِره هِدائه تِکوم 
کٌورکِلاج مِه وِسّه بیارده پیغوم
راه ره لانگه کِمبه ته نَهُووی گوم 
توران آرام 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۹۶ ، ۱۷:۳۲
دوستعلی علیخانی


کوله ره دوش هایرم مِن بورم چِکِل 

کِمه بسازم و هاکنم مَنزِل 

چِکِل تِسِّه بارِم مِن شعر و غَزِل 

شه غَمِ دِلِّ بارم کوه‌ِ بِلبِل

شعر: دوستعلی  علی خانی دی نود و شش  

ترجمه

کوله‌پشتی‌ام را بردارم و به سمت کوه بروم 

کلبه‌ای بسازم و آنجا سکونت کنم 

برای کوه شعر و غزل بِسُرایم 

غم دلم را برای بلبل کوه بازگو کنم 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۹۶ ، ۱۹:۳۵
دوستعلی علیخانی

پیامد عدم بارش برف و باران 

چشمه هایی که تا چن سال پیش آب داشتند و باعث رونق دامداری و کشاورزی بودند اما متاسفانه به خاطر خشکسالی‌های‌ اخیر همه خشک شدند. البته تعداد این چشمه ها در اطراف روستای دادوکلا زیاد بود که من از چند تاشون عکس گرفتم اونا هم یاخشک شدند یا در حال خشک شدن هستند. چشمه های بقیه روستاهای دهستان بنافت هم همین شرایط را دارند. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۹۶ ، ۱۶:۵۰
دوستعلی علیخانی


مه پی یر لینگ 

هلا چکمه دره

جان مار کمرم‌ چادر دوسه

مه برار خونش هم کتولیِ

مه خواخر

تنیرسر بَل دنه دیمّه

اره من دهاتیمه

پشت کو جا بمومه

اِفتابم صواحی سر

پشت کو جا درانه

شعر: کاظم صداقتی


برگردان فارسی / دوستعلی علی خانی

پدرم هنوز چکمه می پوشد

مادرم به کمرش چادر می‌بندد

برادرم آواز کتولی می‌خواند

خواهرم روی تنور صورتش را سرخ نگه می‌دارد

آره من روستایی هستم 

از پشت کوه آمدم 

آفتاب هم صبح از پشت کوه طلوع می‌کند


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۹۶ ، ۱۵:۱۴
دوستعلی علیخانی


پوس کلا   poos kelaa

 کلاه پوستی -  کلاه پشمی چوپان و گالش


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۹۶ ، ۱۴:۵۶
دوستعلی علیخانی

معنی کلمات و اصطلاحات مازندرانی در عکس نوشته

صِوی سَری :  اول صبح

تاجندی : دواندن، تاختن

ویشه وری : سمت جنگل

خونِش : آواز خواندن 

توره چِمر : صدای تبر 

پیته : می پیچید

هیمه : هیزم 

کشیمی : می کشیدیم

باربَن : طنابی کلفت و بلند جهت بستن باری که در دو طرف پالان آویزان است

کَشی : بندی که با آن بار را پشت اسب می بندند. 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ دی ۹۶ ، ۲۰:۰۶
دوستعلی علیخانی

     پِیِرونِ روستایی وِسته

ته لینگ، لاستیک کَلوش، ته دور بَگِردِم

کَمِلِّ هایتی دوش، ته دور بَگِردِم

ته تَن پوش هسته پینه بَزه شِلوار 

ته تِکِ خنده روش، ته دور بَگِردِم 

ترجمه

برای پدران روستایی

کفش لاستیکی پوشیدی، دورت بگردم

کاه را به دوش می‌کشی، دورت بگردم

شلوارِ وصله‌دار به تنت کردی

خنده بر لبانت جاریست، دورت بگردم

شعر : دوستعلی علیخانی آذر نود و شش


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۹۶ ، ۱۵:۵۲
دوستعلی علیخانی