چگونگی لقب گذاشتن روی دیگران در روستاهای مازندران
دادن لقب و یا صفت به انسانها از دیرباز و در تمامی فرهنگ های دنیا رسم بوده و هنوز هم ادامه دارد. در گذشته های دور که شناسنامه مرسوم نبود و یا شناختن افراد با نام خانوادگی رایج نبود، و هم چنین تشابه فراوان نام کوچک در بین مردم و برای شناختن آدمها و شناساندن به دیگران، افراد را به چند روش نامگذاری کرده و یا لقب می دادند و این نامگذاری خیلی زود در بین مردم فراگیر میشد و آن شخص از نام های مشابه تمیز داده و همدیگر را بهتر شناسایی می کردند.
۱ . لقب دادن بخاطر صفات ظاهری و زیبایی.
اگر کسی چشمان زاغ داشت، پسوند زاغ را برایش بکار میبردند: سکینه زاغ، عینول زاغ
اگر شخص دارای ابروی بلندی باشد او را «گال ابرو» می خوانند.
اگر کسی سبیل بلندی داشته باشد او را با پسوند سبیل می شناسند: حسین سبیل
اگر ریش بلندی داشت او را ریش یا ریشی می نامیدند: مسیب ریش
۲ . لقب دادن بخاطر ویژگی های علمی و ادبی. مانند: شِخ حِدِر، مُلاعلی، مُلا فاطمه، علی مدیر، دکتر حُسنَعلی، اکبر شعرخون
۳ . لقب دادن بخاطر ویژگی های پهلوانی. مانند: روحل پهلوون.
۴ . لقب دادن بخاطر شغل. مانند: ابطالب نفتی، عبدول قلیچی، علی اصغر خیاط
۵ . گذاشتن نام مادر در پیشوند فرزند: گاهی مادر بیشتر از پدر فرزند معروفیت داشت و گاه بخاطر مرگ پدر کودک، مردم آن کودک را به نام مادرش میشناختند و نام مادر را در پیشوند نام فرزند می گذاشتند. مانند: شَهرنُومندلی (محمدعلی فرزند شهربانو)، گالباجی عبدالله (عبدالله فرزند گل باجی). جِوِر عبدالله (عبدالله فرزند جواهر)
۶ . گذاشتن نام پدر در پیشوند نام فرزند: این نامگذاری بیشتر به خاطر نامهای مشابه فراوان در روستا استفاده میشود و از این رو نام پدر را در پیشوند نام فرزند استفاده میکنند. مانند: صادق مندلی، حاج گالبرار مندلی، طهمورث سکینه، حاج یزدون سکینه، مَمسِن کریم
۷ . گذاشتن نام پدر در پیشوند نام فرزند و نوه: گاهی نام دو نسل در پیشوند نام فرد اضافه میشود. زیرا پسر و یا دختر را بنام پدرش می شناختند و فرزندان آنها را نیز بنام پدر یا مادر و پدربزرگ می شناختند: طهموث سکینه تقی (تقی فرزند سکینه نوه طهمورث)، اسدول حیبولله عزت (عزتالله فرزند حبیبالله و نوه اسدالله)، کِل خلیل اِوریم میثم
۸ . گذاشتن نام محل سکونت قبلی: برای افرادی که بصورت مهاجر به روستا میآمدند نام محل سکونت قبلی آنها را در پسوند نامشان اضافه میکردند: عباس کامشی ( عباس اهل روستای تویه و دروار)، اصغر تِلوِنی (اصغر اهل روستای تیله بن)، رمضون قَلسَری (رمضان اهل روستای قلعه)، سکینه پولا (یعنی سکینه اهل فولادمحله )
۹. پسوند صغیر: وقتی پسری در کودکی پدر خود را از دست می داد، او را صغیر می خواندند و در پسوند نامش، صغیر (پدر از دست داده) بکار می بردند. ممدصغیر
۱۰ . تشبیه افراد به اشیاء، ظرفها و یا لوازم خانگی: اگر کسی صورت مربع شکل و یا پَخ با بینی کوتاه داشته باشد او را «دیم دزه بادیه» می نامند.
به آدم بینی کوتاه، کال مُخ می گویند: رجب کال مخ.
به آدم قد بلند، پسوند بِلِند می دهند: ممد بلند.
۱۱ . اگر کسی در کودکی دیر راه افتاده باشد، پسوند شِل را برایش بکار می برند. اکبر شِل، مریم شِلُو
۱۲ . اگر کسی لکنت زبان داشته باشد، پسوند لال برایش بکار می برند: اکبر لال.
۱۳. اگر کسی کر یا گوشش سنگین باشد، پسوند غُول برایش بکار می برند: هاجر غول
۱۴ . اگر کسی چند بار دروغ بگوید پسوند دِروو را برایش بکار می برند. ممد دروو
۱۵ . پسوندهای مذهبی که بواسطه زیارت از اماکن مذهبی چون مکه، کربلا و مشهد برای زن و مرد بکار می رود: حاج رمضون، حاج زهرا، کِل رَحمون، مشد یعقوب، مشد اومِنه
۱۶ . گاهی برخی صفات شخص را به صورت پنهانی و در جمع های خصوصی بکار میبرند طوری که به گوش شخص نرسد. این نام گذاری گاهی برای شناختن فرد است و گاهی برای استهزاء و تمسخر قراردادن. فلانی دِزد، فلانی سِمِل
۱۷ . برخی افراد با پسوند فامیلی شان معروف هستند: قاسملی دیوبند، حاج حسن دهبندی، کِل مصطفی چهاردهی، عینول آزموده
۱۸ . گاهی کهنسالی عاملی برای شناسایی فرد و یا فرزندش می شود: پیر ولی (چهاردهی) و پیرولی سیفول (یعنی سیفول فرزند پیر ولی)
۱۹ . گاهی صفتی را بر شخص می دهند که جدید بوده و به نوعی با رفتار و کردار شخص ارتباط دارد. لیلا رادیون. یعنی لیلا که خبرها را بین مردم پخش می کند. اکبر بی بی سی (برای شخص فضول بکار می رود)
۲۰ . برخی افراد با فامیلی و مدارک تحصیلی هم شناخته شده هستند: مهندس قربانی، دکتر کاردگر، و …
نوشته: عیناله آزموده/ پژوهشگر فرهنگ عامه /خرداد ۱۳۹۶
تلخیص : دوستعلی علیخانی
منبع : سایت سادوا