بنافت

بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

۷ مطلب در آذر ۱۳۹۷ ثبت شده است


دلِ گپ زنی که بخاطر بیکاری و بی‌پولیِ وِنه مَردی، نَتونّه جشن یلدا بَیرِن.

هَمینِسته وِنه مَردی شه زن و وَچه‌ی پَهلی خجالت کَشِنه و سونِ یخ دَره او وونه.  

 «امسال یلدا اَمه سِره نِنه»

اَمشو یلدائه نِنا 😀 ساز و سِرنائه نِنا

اَمشو دوره هَمی‌یه 😀 خنده و خِشالی‌یه

نِنا مِن خوامبه پسته 🙏 هِنْدونه سَر دَوِسته 

وَچه تِره حالی‌یه ؟ 😕 بِبای جیف خالی‌یه 

پول ناشْته بوره بازار 😢  بِرمه کِنده وه زار زار 

بِبا بَهییه بیکار  😱 اِسا هاکِنیم چیکار 

بورده خنده خِشالی 😭 سفره بَهییه خالی

همه چی بَیّه گِرون 😢 از قند بَهیر تا رِغون 

پشت زیک و شیرینی 🍬🍰 بَینه غذا اعیونی

یلدا اَمْجه بَیّه قَر  💔 شه ره نَده درد سَر 

یلدا نِشنه فقیر 💔  همنشینه با کبیر 

ترجمه فارسی

حرف دل زنی که بخاطر بیکاری و بی‌پولی شوهرش نمی‌توانند جشن یلدا بگیرند.بخاطر همین شوهرش پیش زن و بچه‌اش خجالت می‌کشد و مانند یخ آب می‌شود. 

«امسال یلدا خانه ما نمی‌آید» 

مامان امشب جشن یلدا است صدای ساز و سرنا می‌آید 

امشب همه دور هم، خوشحال و خندان هستند 

مامان من پسته و هندوانه سر بسته می‌خواهم 

بچه جون، آیا متوجه هستی که جیب پدرت خالیست؟  

پول نداشت از بازار خرید کند بخاطر همین گریه می‌کند 

پدرت بیکار شد، حالا ما چه خاکی بر سرمان بریزیم

خنده و خوشحالی رفت، سفره ما هم خالی شد 

همه چیز گران شد از جمله قند و روغن 

پشت زیک و شیرینی غذای اعیانی شدند 

خودت را عذاب نده یلدا خانه ما نمی‌آید او با ما قهر کرد

یلدا فقرا را تحویل نمی‌گیرد چون با اعیان همنشین شد 

دوستعلی علیخانی / آذر نود و هفت


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۹۷ ، ۱۷:۳۴
دوستعلی علیخانی


بَدیمه مردی چهل ساله خیابون

وِنه پِشت روک بییه، خَله پَریشون

خَله دل تو یار بییه وه خِدائی

چُرت زو، زارِک زوئه، کِرده گِدائی

وِنه رَخت چاک بییه، ریش دی بَرِشته 

نَخِشِ بو دا، نَم‌ چه‌چی  نِوِشته

تَن هِکِتِمه هاکِردِمه سِلوم 

چییه تِره، گپ بَزِن چَن تا کِلوم 

باته اَمان از دوست و رَفِقِ بَد 

مِره خنجر بَزونه به سونِ دَد

باتْمه ته شغل چی‌یه، چِکاره هستی

زن و وَچه دارنی، کی دِنه خرجی

زن و وَچه داشْمه، خِنه و ماشین 

کارتون خِس بَیمه، مه لا بَیّه آبچین 

چَنده مِن داشتِمه آبْرو، ِعِتِوار

خر هِم نِدارمبه تا بَوِّم سِوار

سیگار و تِریاک جه بی‌مه فِراری

مِره بد اِمو از هر چی تِریاکی

رَفِقون گوتِنه ته هاکون صِفا 

تریاک درد و مَرضِّ دِنه شِفا 

اَتّا نخ، دِتا نخ، بَیْمه سیگاری

تریاک کَشیمه روز و شو دِداری

تیلِندِ چایی و منقِل و وافور 

خِنواده ره مِجه هاکِرْدْنه دور 

مه تنِّ گرم دیگه نینگوئه تریاک 

دَکِتِمه توی شیشه و کِراک 

وِل و وارون بَهیمه، خیابونی

مال و زندگی بورده ناگِمونی

زِنا مَردِمِ سِره بَیّه کُلفِت 

وَچون کهنه کِنّه، کو ناز و نِعمِت

دومْبه اِسا مه حرفِ نَدینّی گوش 

از دستم خِرِنّی شِما حرص و جوش 

خِشی دَنییه این اَفیونِ دِله 

طبیعی بوش، تِجه نَکِنِن گِله

رَفِقونِ بد جه هاکِنین دوری 

آدِمِّ سر کیسه کِنّه بد جوری

اونایی که زونه دَم از رفاقت 

کِف کِنّه دَکِتْمه توی فِلاکت

این دِب، کیسه توره ره کِنده خالی

قرض و خواه وَرنه ته بَپیسته قالی

ته سِلامِّ علِک نَینه ته بِرار 

خِدی و غریب تِجه کِنّه فِرار

نِشْناسِنّه تِره ته زن و وَچه 

قُوِر نِدارنی اِندازی پَشه

مَردی ره هاکِرْدْمه منع و دِلالت 

دیگه وَسته، دَر بِرو از ذلالت 

یک دَفه شه ره دِم بِدا مه کَشه 

پَر پَتی بَزو جان هِدا مه کَشه

دوستعلی علیخانی / خرداد ۱۳۸۸


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۷ ، ۰۸:۲۵
دوستعلی علیخانی


قدر سلامتی و در کنار هم زیستن را بدانیم چون همه چیز در یک چشم به هم زدن سیصدو شصت درجه دور می‌زند و روزگار بهترین داشته های انسان را از او می‌گیرد. 

آری، به همین سادگی 

پَکِرِمه، کوه‌ِ غم بَیته مه دِل 

ناغافْلی پِرِ دست و لینگ بَیّه شِل

‌زِون پَهلی نَوونه، قفل بهییه

مِره زار زار اِشِنه، بِبای گِل

ترجمه فارسی 

 غمی به اندازه کوه روی دلم نشسته و ناراحت هستم  

چون ناگهان دست و پای بابام از کار افتادند 

زبانش قفل شد، نمی‌تواند زبانش را بچرخاند و حرف بزند 

بابای گلم، مرا به حالت ناتوانی و ملتمسانه نگاه می‌کند 

دوستعلی علیخانی / پانزده آذر نود و هفت 

با کلیک روی لینک زیر به کانال تلگرامی بنافت بپیوندید

benaft11@

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۷ ، ۱۶:۳۲
دوستعلی علیخانی


وا دَکِته پَئیز، وَلگ کِنده سِما  

انجیلی چَکّه زَنده، بوته قِوا 

پیتکی بیته ویشه، نَم نَمِ وارِش

اِزدار عاشق بَیّه، سَر هِدا صِدا

ترجمه فارسی

باد پاییزی برگ درختان را به رقص در آورده است 

درخت انجیلی کف می‌زند و کت‌اش را بیرون آورد

ابر جنگل را پوشاند و باران آرام آرام می‌بارد 

درخت آزاد عاشق شد و شعر عاشقی می‌خواند

دوستعلی علیخانی / آبان نود و هفت 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۷ ، ۱۷:۳۷
دوستعلی علیخانی


باتی پئیز اِمبه مِن سَرِ قِرار 

مه چِش پِد بَیّه، نِموئی ته دِلدار 

چه بِشتی مِره نِمک اوی دِله 

مه دل تِرَک بَخِرده سونِ اِنار   

ترجمه فارسی

به من گفتی، فصل پاییز سر قرار حاضر می‌شوم 

از بس منتظرت بودم چشمانم چپ شدند، امّا نیامدی  

چرا مرا پیچاندی و بد قولی کردی 

با این کار تو آزرده شدم و دلم مانند انار ترک برداشت 

دوستعلی علیخانی / آبان نود و هفت 

با کلیک روی لینک زیر به کانال تلگرامی بنافت بپیوندید

benaft11@

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۹۷ ، ۱۶:۰۸
دوستعلی علیخانی


یکی از باورهای اهالی دهستان بنافت « دماستی » بود. که مردم نسبت به این موضوع اعتقاد زیادی داشتند. 

دماستی یعنی : گیر کردن

دماستی گیر :   به شخصی که جلوی گیر را در گلوی بچه می‌گرفت یا به عبارتی رفع گیر می‌کرد « دماستی‌گیر » می‌گفتند.

زمانی که بچه‌ی کوچکی مریض می‌شد، مادران بچه را کول کرده و نزد دماستی گیر می‌بردند. دماستی گیرها اینطور در نزد عامه القا می‌کردند که تکه استخوان‌های ریزی در گلوی طفل گیر کرده است و به همین دلیل نمی‌تواند براحتی نفس بکشد. 

بنابراین آنان عبارتی را زمزمه می‌کردند ( ورد می‌خواندند چون ادعا می‌کردند با اجنّه ارتباط دارند ) و پارچه‌ای را جلوی دهان بچه می‌گرفتند و بینی بچه را به دهان گرفته وداخلش محکم فوت می‌کردند و با ترفندی که خودشان بلد بودند بعد از فوت کردن، چند تکه  استخوان از  داخل گلوی بچه خارج می‌کردند سپس استخوانی که داخل پارچه قرار می‌گرفت را به مادران نشان می‌دادند.

 مادران هم شخص دماستی‌گیر را دعا می‌کردند و مبلغی پول یا کالا بعنوان پاداش به او می‌دادند و با اعتماد به نفس و خوشحالی به منزل برمی‌گشتند. ظاهرا در اثر تلقین احساس می‌کردند بچه بهبود ‌یافته است. 

اما بنده هنوز هم نمی‌دانم آنان با چه ترفندی به مادران القا می‌کردند که این استخوان‌ها از گلوی بچه خارج شده ‌است. اگر چیز کوچکی در گلوی شخصی گیر کند باعث خفگی‌اش می‌شود چه رسد به سه الی چهار تکه استخوان نسبتا درشت و تیز. 

جالب اینجاست که بعضی از مادران در صورت مریضی بچه، در طول هفته دو الی سه بار پیش دماستی گیر می‌رفتند تا رفع گیر کند. 

امّا با توجه به ورود سپاه بهداشت در اواخر دهه چهل به روستاها و بالا رفتن اطلاعات مردم نسبت به مسائل بهداشتی و همچنین ایجاد راه شوسه و برقراری ارتباط با پزشکان در شهرها موضوع « دماستی » کم‌رنگ شد و دیگر کسی به سراغ « دماستی‌گیر » نمی‌رفت.  

نویسنده : دوستعلی علیخانی / آبان نود و هفت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۹۷ ، ۰۷:۲۰
دوستعلی علیخانی

فیروزه خاله از اهالی روستای پاجی شهرستان ساری است. هشتاد و اندی سال است که همدم و مونس او گاوهایش هستند. او به تنهایی در کوه و جنگل مشغول کار دامداریست. آقای یاسر طالبی مستندساز ساروی (اصالتا از روستای دادوکلا) از زندگی فیروزه خاله مستندی تحت عنوان «دلبند» تهیه کردند. بنده با دیدن تیزر این مستند ابیاتی را به یاد فیروزه خاله و دیگر زنان مازندرانی که در کنار همسرشان یا بدون همسرشان در دل جنگل‌های شمال مشغول گالشی هستند سروده‌ام و آن را تقدیم شیرزنان و فیروزه خاله‌های مازنی می‌کنم. 

فیروزه ته خسته تنِ بلاره 

گالش منزل خله ساله تیناره

 تیناری خِسنی مِنزلِ کنار 

پلنگِ پِلوره جه وونی بیدار 

صواحی وا نِدا خوجه وونی راست

منگو ره دوشِنی شیر ره زَندی ماست 

غِرِت پِشتی تِلِم ره ته دِنی پَر

کره گرنی دو ره اِلْنی نِفار سـر 

خالِک گوگ ره تیمار کِندی دنی ناز 

وِنجه گپ زَندی گونی شه دلِ راز

هیمه دوش کَشِنی،تاک‌تاکی پِش سر 

رَسن ته دوش ره بزو، لینگ بورده در 

مرس و مَمرِز لو شونی گِرنی چَرده    

دست ره تور بَزوهی بِشکِسته دَنده  

رِک و روش دَری نَکِندی اَجونی      

نِدارنی همدمی شه جه سِرونی

گالشی هاکِردی کوه و مازِرون            

دَسْتْ دراز نَکِردی پیشِ دیگِرون 

سختِ کار ساغات گِردن کمر درد 

هشتاد ساله کِندی کار ده تا مرد  

ته دست و لینگ همه توره نِشونه 

وِل هاکون گالشی نَهیر بِهونه

خستگی ته دست جه بَهییه خسته

اِسا برو مَله کار دیگه وسته 

دوستعلی علیخانی / آذر نود و هفت


دانلود فایل صوتی با صدای دوستعلی علیخانی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۹۷ ، ۱۳:۳۸
دوستعلی علیخانی