زندگی شهری
شنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۷، ۰۸:۲۱ ب.ظ
دل گپ روستاییکه زمونه وِره شهر نشین هاکرده
بَهیمه آوارهی شهر و غُربِت
هَمِش بَته بَته نِدارمه فُرصِت
تَن و روح زِندونی تو آپارتِمون
یاد بورده مه زِوون نارمه هم صُحبِت
ترجمه فارسی
حرف دل روستایی که روزگار او را شهرنشین کرده است
آوارهی شهر و دیار غربت شدم
از بس کار و دوندگی میکنم فرصت ندارم به خودم برسم
جسم و روح و روانم داخل خانهی آپارتمانی زندانی شدند
بخاطر اینکه همصحبت ندارم زبان مادریام را فراموش کردم
شعر: دوستعلی علیخانی / مرداد نود و هفت
۹۷/۰۵/۲۰