گزارش تصویری صعود به ارتفاعات دارکوه ( داراب کوه) واقع در شهرستان ساری، بخش چهاردانگه، روستای کوات
گروه کوهنوردی کوهستان ساری
اردیبهشت نود و هفت
گزارش تصویری صعود به ارتفاعات دارکوه ( داراب کوه) واقع در شهرستان ساری، بخش چهاردانگه، روستای کوات
گروه کوهنوردی کوهستان ساری
اردیبهشت نود و هفت
نشا پلا
روز نشا کدبانوی سِره بهترین دونه ره گِرنه پِلا پَجنه تا اونایی که زمین سر بِمونه نشا وِسته، اِسا یا کایر هستنه یا قرضی دارنّه ره پذیرایی هاکِنه.این غذا معمولا با کرکِ محلی به همراه مَمیج و زرشک ومخصوصا گو رِغون یا گِسفن رِغون به صورت تهچین درست وونه. بخاطر اینکه کار هاکردن در دشت انرژی زیادی ره از آدِم گِرنه معمولا این غذای مقوّی ره دِرست کِنّه تا کارگرا حال و جان بَیرن و از پس نشا بر بِهِن.
روخِنهی رو ره مِن دَوِسْمه پِل
قِرار بَیّه بیارم، یک دسته گِل
لائز بِیمو پِلِّ بَکشییه هورت
آخرِش مِن وومبه آرزو به دِل
برگردان فارسی
روی رودخانه پل درست کردم
قراره یک دسته گل را از رویش رد کنم
سیل آمد و پل را بلعید( با خودش برد)
آرزوی این وصلت توی دلم میماند
شعر: دوستعلی علیخانی ۹۶/۱۱/۱۹
با کلیک روی لینک زیر به کانال تلگرامی بنافت بپیوندید
زخمِ کَجِک بَعدِ چَن روز شونه در
زخمِ زِوون خِنه کِنده دل و سر
برگردان فارسی
زخم چماق، بعد از چند روز خوب میشود
زخم زبان در قلب و ذهن میماند و پاک نمیشود
شعر : دوستعلی علیخانی / اردیبهشت نود و هفت
جانِ دلبر ته چنده با وِفایی
مه پِشتِّ خالی نَکِردی خِدایی
مه داشتی و نِداشتی جه بِساتی
وِلْلا نِدارمه طاقتِ جِدایی
برگردان فارسی
دلبر عزیزم، تو چقدر با وفا هستی
هیچوقت پشتم را خالی نکردی و حمایتم کردی
زمانی که وضعم زیاد خوب نبود مرا همراهی کردی
به خدا قسم طاقت دوری و جدایی تو را ندارم
شعر: دوستعلی علیخانی
خاطرات شب مانی در سه گسفنک واقع در خط الراس نرو خرو
۱۴ سال از صعود به سه گسفنک و یخچال بِگذِشته. انگار دیروز بییه که با پییر، برار، پسر و خِرزاها بوردمی کوه. عجب خاطرهی به یاد موندنی اون شو رقم بَخرده.
هِوا ستاره بارون ( هوا مملو از ستاره بود )
اَبِر بَیته آسمون ( یک دفعه ابر آسمان را پوشاند)
رَد بزوئه ناگِمون (ناگهان رعد و برق زد )
قَه هاکِرده آسمون ( آسمان غرّش زد )
وَچون هاکِرْدْنه زِله ( بچهها از ترس فریاد زدند )
وارش بِموئه بِنه ( باران زمین را خیس کرد )
اَمه تَش بَیّه خاموش ( آتش ما خاموش شد )
خو بَهییه فِراموش ( خواب از چشمانمان پرید )
سر تا پا بَهیمی شیر ( از سر تا پا خیس شدیم )
بوردِمی گلیجِ زیر ( زیر جاجیم پناه بردیم )
میا بوهرده پِئی ( ناگهان ابرها محو شدند )
در بموئه ماه ته تی ( صورت ماه نمایان شد )
دِواره تَش بَیّه روش ( دوباره آتش را روشن کردیم )
کتری او بِمو جوش ( آب داخل کتری به جوش آمد )
ستاره زوئه چشمِک ( ستاره چشمک میزد)
دَم هِدامی اورشِمک (با گیاه آویشن دمنوش درست کردیم)
سیب زمینی خِلِ بِن (سیب زمینی را زیر آتش پختیم )
گرم دینگو اَمه بَدِن (و با خوردن آن بدنمان گرم شد )
وَچون کِردنه مستی ( بچهها خنده میکردند و شاد بودند)
پییر گپ زو قدیمی ( پدرم خاطرات گذشته را برایم بازگو میکرد)
از گِلرد و از رِزسر ( خاطراتی از مرتع گلرد و ریزسر )
از زرجو تا سنگسر ( همچنین از مرتع زرجو تا سنگسر )
هیچکی ره نَهیته خو ( آن شب هیچکس تا صبح نخوابید )
خاطره بَیّه اون شو (آن شب برای همگی یک خاطرهی به یاد ماندنی شد)
دوستعلی علیخانی / اردیبهشت نود و هفت
خَله سختی دارنه دِ سال سربازی
دل تو یار هسته دوری و غریبی
نِگَوونِسته ساعات جِم نَخِرنه
نِماشترا سرباز کِنده دِلتنگی
برگردان فارسی
دو سال خدمت سربازی خیلی سختی دارد
چون غریبی و دوری دل سرباز را به درد میآورد
ساعت هنگام نگهبانی سرباز، انگار حرکت ندارد
غروب آفتاب، سرباز ناراحت و دلتنگ میشود
شعر: دوستعلی علیخانی / اردیبهشت نود و هفت
تازه درک هاکِردِمه بِبا، نِنا
چی بَکشینه وِشون جه بَیمه جِدا
کیله کَشییه ماره چِشِ اَسری
برمه ره وِق دائه مه جانِ بِبا
برگردان فارسی
تازه پدر و مادرم را درک کردم
زمانی که از آنها جدا شدم چه سختیهایی کشیدند
اشک چشمان مادرم مانند جوی آب جاری بود
گریهی پدرم آرام بود و بیشتر تو خودش میریخت
شعر: دوستعلی علیخانی / اردیبهشت نود و هفت
« حال و روز این روزای خودم »
از اون روزی که از هم بَیمی جِدا
پِل لاقمه و اَسری، قِرت دِمبه یکجا
چتی طاقت بیارم بیست و یک ماه
نَدومبه با کی بورم کوه و صحرا
برگردان فارسی
از آن روزی که از یکدیگر جدا شدیم
لقمهی برنج و اشک چشمم را با هم قورت میدهم
چطور بدون تو، بیست و یک ماه را طاقت بیاورم
نمیدانم با چه کسی به کوه و صحرا بروم
شعر: دوستعلی علیخانی / اردیبهشت نود و هفت
با دستِ چپ شَندِنی زخمِّ نِمِک
با دست راست دِنی شَروِتِ خِنِک؟
برگردان فارسی
با دست چپت روی زخمم نمک میپاشی
با دست راستت به من شربت خنک میدهی؟
شعر: دوستعلی علیخانی / فروردین نود وهفت
بِهارِ وَرفی
عجِب سفرهای پهن هاکِرده خِدا
اَرک ماه دِ تا فصل هِدائه یکجا
اِسپه بَیّه چِکِلِ قد و قامِت
بَیته سوز و سرما، اشکارِ طاقت
بینجِ کَرِ تیم بَهییه زرد و زار
چپون جو ندارنه هاده خالک مار
سر درختی سردی جه بَیّه داغون
تی تی زار نالِنه، چِش اَسری بارون
دارِ سر مشتِ وَرف بَهییه چَپی
یخ لِلِک بَیته دارِ سر و گَلی
بِلبِل ناگِمونی بَهییه خاموش
پَکِر بَیّه دیگه ندارنه سِروش
بهار ناراتی جه بَهییه نِخار
گِل و گیاه وِسته ندارنه قِرار
برگردان فارسی
خداوند عجب سفرهای پهن کرد
فصل بهار و زمستان را در فروردین کنار هم جا داد
قامت بلند کوه سفید پوش شد
سوز و سرما توان و طاقت را از بزکوهی گرفت
خزانهی برنج کشاورز به خاطر سرما زرد و ضعیف شد
چوپان جو ندارد، تا به گوسفندی که تازه زائیده بدهد
میوههای نورسته به خاطر سرما خراب شدند
شکوفه مینالد و اشکش مانند باران جاری است
شاخههای درخت به دلیل سنگینی برف شکستند
قندیل های یخی سر و گلوی درخت را فشردند
بلبل ناگهان خاموش شد
بلبل افسرده شد و آواز سر نمیدهد
بهار از غم و غصه بیمار و مریض شد
بهار به خاطر گل و گیاه آرام و قرار ندارد
شعر: دوستعلی علیخانی ۹۷/۱/۲۷
شه یاره بِلاره مه دوشِ بِرار
مِن پیش و دلبر مه دِمبال کِمبی کار
تنگ هایته روز هسته وه مه پِشت و بال
مِن شَمع و وه پاپِلی، دِلِ قِرار
برگردان فارسی
فدای یارم شوم که شانه به شانه مرا همراهی میکند
من و دلبرم پا به پای هم کار میکنیم
در هنگام مشکلات و روزهای سخت پشتیبان من است
من و دلبرم مانند شمع و پروانه هستیم، که به من آرامش میدهد
شعر: دوستعلی علیخانی / دی نود و شش
فردا روز طبیعت یا سیزدهبدر است. از عزیزانی که جز رد پا چیز دیگری در طبیعت باقی نمی گذارند و به طبیعت احترام میگذارند و آداب مهمانی را رعایت میکنند سپاسگزارم.
متاسفانه عدهای هم هستند که نسبت به این مهم بیتوجه هستند. وظیفه ماست که در قالب یک متن ادبی یا چند بیت شعر یا تذکر دوستانه و محترمانه این عزیزان را آگاه کنیم.
« به به چه سِزدهای ؟! »
سبزهی عید مشت هاکرده خیابون
قاطی خالی تِلار بَیّه فِراوون
بوقِ ماشین تِره کِنده دیوانه
ترافیک هسته، کَتره یک قِرانه
پلاستیکِّ دَکِردِنه دارِ تَن
همه جا کَتل تَش هاکِردِنه پَن
دَپیته دود قلیون ویشه و دشت
آت آشغال همه جا ره هاکِرده مشت
شِما هیچ وقت بَدینی اینتی سِزده
شِمه نظر این سِزده دِنه مِزه
کِنه پَهلی بورِم هاکِنم ناله
طبیعتِ وِسته هاکِنم بِرمه
شعر: دوستعلی علیخانی / فروردین نود و هفت
برگردان فارسی
« به به چه سیزده بدری ؟! »
سبزهی سفرهی هفت سین خیابان را فرا گرفت
رودخانه پر از قوطی های خالی شد
بوق بیمورد اتومبیل انسان را کلافه و دیوانه میکند
ترافیک است، فحش و ناسزا گفتن قیمتی ندارند
پلاستکها را روی شاخهی درختان آویزان کردند
در نقاط مختلف جنگل با کندهی درخت آتش روشن کردند
دود قلیان جنگل و دشت را فرا گرفت
زباله همه جا را فرا گرفته است
آیا شما هیچ وقت چنین سیزدهبدری دیده بودید؟
به نظر شما چنین سیزدهبدری لذت دارد؟
درد دلهایم را پیش چه کسی بازگو کنم
باید برای طبیعتی که نسبت به آن این چنین جفا شده است گریه کنم.
پیری بَیته بِبای چَفت و بَره
پیری بَیته بِبای مِش و وَره
وِنه قِت بورده بَیّه خِنه نِشین
بِبای مِزدیرِ تَن بَیّه جَره
برگردان فارسی
پیری آغل و محل دوشیدن شیر گوسفندان را از پدر گرفت
پیری میش و برّه را از پدر گرفت
پیری توان و نیرو را از پدر گرفت و او را خانه نشین کرد
پیری اندام تنومند پدر را مثل چوب نازک، لاغر و نحیف کرد
شعر : دوستعلی علیخانی
فروردین هزار و سیصد و نود هفت
تقدیم به پدرانی که یک عمر در صحرا و جنگل، در گرما و سرما،
از ییلاق تا قشلاق پا به پای دامهایشان دویدند تا آسایشی نسبی
برای خانوادههایشان به ارمغان بیاورند.
« روزتان مبارک »
پیمایش مسیر چکل سر واقع در روستای آبکسر شهرستان ساری
( مشرف بر دریاچه سد سلیمان تنگه )
روز چهارشنبه هشتم فروردین نود و هفت در یک روز بهاری دل انگیز به همراه گروه کوهنوردی اورشمک بنافت از ساری به قصد روستای آبکسر حرکت کردیم. بعد از سه راهی تاکام وارد جاده دودانگه شدیم. و پس از طی مسافتی، وارد جادهی آبکسر شده از میان درختان انبوه و مملو از شکوفه و صدای چهچههی بلبلان که گوشها را نوازش میدادند به روستای پلسک رسیدیم بعد از روستای پلسک وارد روستای زیبای آبکسر که تا چند سال پیشتر جزئی از خاک دودانگه بود شدیم.
اطراف روستا پر از گلهای زرد گیاه کلزا بود که چشم هر بیندهای را خیره میکرد و طراوت خاصی به روستا بخشیده بود. اتومبیل را داخل محل پارک کردیم و به سمت مسیر چِکل سر که مشرف بر روستای آبکسر و دریاچه سد سلیمان تنگه است حرکت کردیم. در حین صرف صبحانه در دامنهی منطقه چکل سر، اطلاعاتی در خصوص منطقه از دو نفر از رهگذران محلی کسب کردیم. البته پیش از این از طریق گوگل ارث راه های منطقه را بررسی کرده بودیم.
وقتی به منطقه چکل سر رسیدیم با مناظر بدیع و جالبی روبرو شدیم . از یک طرف قلهی اچو و از سوی دیگر خط الراس نروخرو که قللی مانند نرو خرو، زرجو، کیجا قلعه، گوگلی و فینسک را در خود جای داده است، خودنمایی میکرد. قلل چهارنو و شاهدژ نیز از دور نمایان بودند.
خوشحالی بنده و اعضای گروه، بعد از مشاهده دریاچه سد سلیمان تنگه تبدیل به غم و اندوه شد. زیرا آب قابل ملاحظهای در دریاچه مشاهده نشد و قسمت های زیادی از کف دریاچه مانند کویر خشک و بیروح بود و این مقدار حجم کم آب از آغاز آبگیری سد تا الان بیسابقه بود.
رود شیرین رود که از ارتفاعات دودانگه و رود سفیدرود یا اسپهرو از ارتفاعات روستاهای هیکو، تیلک و آتنی سرچشمه میگیرند، جوش و خروش سالهای گذشته را نداشتهاند زیرا برفی بالای کوهها نبود تا رودها را وادار به تلاطم و جوش و خروش کند. انگار دریاچه از اینکه نمیتواند در سال زارعی جدید زمینهای شالیزاری پایین دست را سیراب کند تا مردم از قوت لایموتشان باز نمانند خجل و سرافکنده بود.
میگویند قرار است در منطقه فینسک سدی بر روی رودخانه سفید رود که یکی از منابع اصلی تامین کننده آب سد سلیمان تنگه است احداث کنند و آب آن را از طریق لوله و پمپاژ به سمنان انتقال دهند. چنانچه این اتفاق بیفتد این مقدار آب را هم در پشت سد نخواهیم داشت و عواقب ناخوشایندی را برای کشاورزان بالا دست سد از جمله بندبن، سعیدآباد ،پرویجآباد و ... و همچنین مناطق پایین دست سد و حوزه آبریز رود تجن شهرستان ساری و شهرهای اطراف در پی خواهد داشت.
پیمایش رفت و برگشت مسیر جنگلی چکل سر که مشرف بر دریاچه سد سلیمان است حدود سه ساعت به طول انجامید.