بنافت

بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

 فضای مجازی زَندی خاره گب 

دنیای واقعی دیم زَندی سَرتَب

فالوئر بَخری بَلکوم لایک بَووشی

دیمّه جِرِب بَکشی رِسوا نَووشی 

 

ترجمه فارسی

در فضای مجازی حرف‌های خیلی خوبی میزنی

اما در دنیای واقعی به صورت دیگران سیلی میزنی

دنبال کننده خریدی تا مورد توجه قرار گیری 

صورتت را با جوراب پوشاندی تا ماهیت تو معلوم نشود

 

دوستعلی علیخانی / مهر نود وهشت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۸ ، ۰۸:۲۴
دوستعلی علیخانی

چه وه جِلو مه دست و په کَفِنی
پِش‌سر مه سائه وه خَنجِر کَشِنی
مِن که شیره هیمه ته جه نَروتمه 
پس چه پِش‌سر مِنه کَر ره شَندِنی 

ترجمه فارسی
چرا در مقابلم به دست و پایم می‌افتی و تعظیم می‌کنی 
اما پشت سرم حتی برای سایه‌ام خنجر می‌کشی 
من که در حقّت خوبی کردم و هیزم تری به تو نفروختم 
پس به چه دلیل پشت‌سرم از من بدگویی می‌کنی 


دوستعلی علیخانی/ شهریور نود و هشت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۸ ، ۰۷:۲۰
دوستعلی علیخانی

گزارش صعود به قله  ۳۶۲۰ متری خِرو
 
صبح روز جمعه ۹۸/۶/۱۵ به اتفاق ده تن از اعضای گروه کوهنوردی برنا (فرهنگیان ناحیه ساری) از ساری به سمت دودانگه/ بنافت/ روستای سنگده حرکت کردیم. صبحانه را کنار چشمه تِلارسربند صرف کردیم. 
ساعت نه صبح به جنگل مرس‌سی رسیدیم، اتومبیل را آنجا پارک کردیم. بندهای پوتین را محکم بستیم و کوله را به دوش کشیدیم و به دل جنگل راش با درختانی با قامت‌هایی کشیده که همگی چتر سبز رنگی به سر داشتند، زدیم. 

بعد از جنگل راش پا به مرتع سرسبز و زیبای بندبن که گل‌های صورتی پیازی جلوه‌ی خاصی به محیط اطراف بخشیده بودند، نهادیم. وقتی سرمان را بلند کردیم با انبوهی از ابر مواجه شدیم که چهره چکل را به صورت نقطه‌ای پوشانده بودند و مناظر دلفریبی ایجاد کرده بودند. 
مسیر پاکوب بارگیرون را در پیش گرفتیم و در یک ستون با رعایت فاصله از میان ابرها عبور کرده  وارد مرتع زرجو شدیم. اینجا برخلاف دامنه کوه هوا صاف و آفتابی بود و دریایی از ابر زیر پایمان خودنمایی می‌کرد. در کنار چشمه زرجو استراحت کوتاهی کردیم و از دامنه دیواره‌ی تمام صخره‌ای زرجو گذر کردیم و به کوه سه‌گِسفِنِک رسیدیم. ‌
وقتی که پا به شانه‌های سترگ سنگ‌پرچیم نهادیم، قلل نرو و خرو و گوسفند‌سراهای اطراف آن را به نظاره نشستیم و ناهار را همانجا صرف کردیم. دامنه کوه را دریایی از ابر پوشانده بود و رقص ابرها واقعا دیدنی بود. 

قله نر‌و در سمت راست و قله خرو در سمت چپ ما واقع شده بودند. مسیر قله خرو را در پیش گرفتیم بعد از شش ساعت کوهنوردی بر فراز قله خرو سرود همدلی و دوستی را در قلب کوهستان خواندیم.
هنگام برگشت از کنار قله نرو عبور کردیم چشمه نرو هم تشنگی را از وجودمان رفع کرد و بدین صورت رسم مهمان‌نوازی را به جا آورد. 
مسیر بَپِّری را در پیش گرفتیم بعد از پیمودن مسافتی وارد دریایی از ابر شدیم هر چقدر که پایین‌تر می‌رفتیم ابرها فشرده‌تر و دامنه دید ما کمتر می‌شد طوری که دید مفید ما به چهار الی پنج متر رسیده بود. 
با توجه اینکه بنده و یکی از دوستان این مسیر را قبلا طی کرده بودیم و نسبت به منطقه آشنایی کافی داشتیم توانستیم اعضای گروه را به سلامت از مرتع بندبن و جنگل مرس‌سی عبور دهیم و به سمت ساری روانه شویم. مسیر برگشت را چهار و نیم ساعت طی کردیم و در صحت و سلامت پرونده‌ی صعود به قله خرو را بستیم.   
نویسنده: دوستعلی علیخانی ۹۸/۶/۱۶

 

تصاویر مربوط به صعود را در کانال benaft11@ ببینید

با کلیک روی لینک زیر به کانال تلگرامی بنافت بپیوندید

benaft11@

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۹۸ ، ۰۹:۰۷
دوستعلی علیخانی


دیروز خیابون دِله اَتّا از شاگردای چن سال پیش ره بدیمه بعد از کَش‌گیرون هاکِردپه از وه و وِنه زندگی خَوِر بَیتِمه. 
بَدیمه اَسری وِنه چِش هِرت بَکِرده و وِنه دیم ره بَشِسته.
باتِمه چه بِرمه کِندی؟
باته مه زِنا مه جه جِدا بَیّه.
باتِمه چه چیسته؟ 
باته به خاطر اینکه نتونستمه وِنسته زندگی اون چنونی جور هاکِنم. 
البته مِن آدِمه تنبل و بیکاره نَیمه امّا با این وضعیت اقتصادی مه دست ویشتر بر نِمو. 
باتِمه مگه قبلا شه وضع ره وِنِسته ناتی؟
باته باهوتمه، وه هِم قبول هاکرده اما بعد از یک‌سال با هم دَیّن مه جه جِدا بَیّه. 
« زمونه ره بَوین هِئی جِدا بَیّن سون پیرَن دَکِش هاکِردن بَیّه. چه وه اینتی بَیّه؟»
من هِم وِنه دل خاطری اینتی باتمه.
ته که مه پا نَهی چه بَهی هِمراه
دست به بند بَرِسی بَزوهی درجا 
باتِمه مه راه اَتی دارنه چالوک 
اِسا دل گِرو بَیتی بَهی جِدا
 
ترجمه فارسی
تو که نتوانستی پا به پایم بیایی چرا همراهم شدی 
وقتی به سربالایی رسیدی، متوقف شدی 
به تو گفته بودم که مسیرم مقداری چاله دارد 
حالا که دلم را به گرو گرفتی از من جدا شدی 


دوستعلی علیخانی/ شهریور نود و هشت 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۹۸ ، ۱۰:۵۴
دوستعلی علیخانی


ته قَوِر سَر دِکاشْمه چَن رَقِم گِل 
سِرخ و زرد و اِسپه، خاطِرِ ته دِل
شمع سو هاکِردِمه، گِل بَوینی خار 
ته گِلِ رو نَدیمه، لینگ بَیّه شِل
ترجمه فارسی 
بر سرمزارت چند رقم گل کاشتم 
برای خاطر دلت گلهایی به رنگ سرخ، زرد و سفید کاشتم  
شمع را کنار گلها روشن کردم تا گلها را خوب ببینی
امّا صورت نازنینت را ندیدم و از پا افتادم 
دوستعلی علیخانی / تیر نود و هشت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۹۸ ، ۱۱:۰۹
دوستعلی علیخانی

 

آخِرِ هفته مه چِش راه کَشِنه 
مه روح پسر و دِتِر وه تَجِنه 
سَرِ قِرار نِهِن دل ره گِرنه غم 
خو وِزه گِرنه، مه گِس پَر کَفِنه 


ترجمه فارسی


آخر هفته چشم‌به‌راه و منتظر فرزندانم هستم 
روح من بخاطر دیدار پسر و دخترم بی‌تابی می‌کند 
چنانچه سرقرار به دیدارم نیایند دلم را غم فرا می‌گیرد 
خواب به چشمانم نمی‌آید، ناراحت و افسرده می‌شوم


دوستعلی علیخانی/ مرداد نود و هشت 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مرداد ۹۸ ، ۱۲:۱۱
دوستعلی علیخانی

 

اخیرا مادرم را به شهر پل‌سفید که چهار فرسخ با روستایمان دادوکلا فاصله دارد، جهت درمان نزد پزشک بردم. در بین راه مادرم از اوایل دهه چهل، زمانی که هنوز جاده اتومبیل‌رو احداث نشده بود و از سختی‌های آن دوران برایم صحبت می‌کرد.

مادر می‌گفت: زمانی که کوچک بودی وقتی مریض می‌شدی، جسم بی‌هوش تو را کول می‌کردم و با پای پیاده مسیر ۲۵ کیلومتری را طی می‌کردم و تو را نزد پزشک می‌بردم بعد از ویزیت پزشک و دریافت دارو مجبور بودم همین مسافت را طی کنم و به روستا برگردم. وقتی به منزل می‌رسیدم دیگر نای حرف زدن نداشتم و با پاهای تاول زده و عضلات گرفته از درد خواب به چشمانم نمی‌آمد.
حالا مادر مریض و من در پی درمانش هستم البته کار من با کار مادر قابل قیاس نیست. ایشان ۵۰ کیلومتر راه را پیاده جهت درمانم در طی یک روز می‌پیمود. اما من با اتومبیلم مسیر رفت و برگشت را در عرض یک ساعت به خودم زحمت دادم!
به قول شاعر :
میان ماه من تا ماه گردون       تفاوت از زمین تا آسمان است 
بدون اغراق می‌گویم  تفاوت کار من با مادر واقعا از زمین تا آسمان است.
شما را به خدا یک خرده به پشت سرمان نگاه کنیم و قدردان زحمات کسانی که از هستی خودشان گذشتند تا ما پایدار بمانیم، باشیم. 
هدف از نقل این موضوع بحث خودنمایی و تعریف از خود نیست فقط من‌باب یادآوری به خودم و آنانی که خدای ناکرده به والدین‌شان بی‌احترامی یا .... می‌کنند، بود.
در خاتمه برای خاطر دل مادرم اینطور سرودم:

چار فرسخ پیاده، مِره کَشی دوش 
مطب وَردی، درمون کِردی، یاردی هوش
هر چی کِمبه، ته خوبی نَنه جبران 
ته مهر و محبت، نَنه فِراموش 

ترجمه فارسی
با پای پیاده چهار فرسخ مرا کول می‌کردی 
مطب دکتر می‌بردی، درمانم می‌کردی و به هوشم می‌آوردی
در حقت هر کاری انجام دهم نمی‌توانم خوبی‌هایت را جبران کنم 
هیچوقت لطف و مهربانی‌ات را فراموش نمی‌کنم 

 نویسنده : دوستعلی علیخانی / مرداد نود و هشت 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۸ ، ۱۵:۲۱
دوستعلی علیخانی

 

 

در مسیر برگشت از قله دماوند، کوهنورد جوانی را مشاهده کردم که آشغال‌های مسیر را داخل کیسه‌ای جمع‌آوری کرده و پایین می‌آورد. با دیدن این صحنه از یک طرف خوشحال و از طرف دیگر ناراحت شدم. 
خوشحالی من به خاطر اینکه جوانی را دیدم که با توجه به خستگی راه در حفظ طبیعت کوشا بود و مسیر را پاکسازی کرد و ناراحتی من به خاطر اینکه عده‌ای در نابودی طبیعت کمر همت بستند و فقط شعار می‌دهند و هنوز به شعور نرسیدند. 
جلو رفتم بعد از سلام و احوالپرسی و تقدیر از کار ارزشمند ایشان عکسی از او گرفتم بعد از رد و بدل شدن چند جمله متوجه شدم که ایشان آقای قاسمی از شهر ساری هستند. خلاصه این بار احوالپرسی بیشتر شد و با زبان شیوای مازندرانی به گفتگو ادامه دادیم. 
به نظر من الگو بودن به سن و سال نیست همین جنس افراد می‌توانند به عنوان الگو برای دیگران معرفی شوند. 
به امید روزی که همه در حفظ محیط زیست کوشا باشیم تا امثال آقای قاسمی را به زحمت نیندازیم. 

عکاس و نویسنده:  دوستعلی علیخانی 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۹۸ ، ۲۲:۰۶
دوستعلی علیخانی

 

گزارش صعود به قله دماوند

بعد از چندین صعود موفق به کوه‌های مناطق دودانگه، چهاردانگه و سوادکوه و کسب آمادگی‌های لازم، زمان آن فرا رسیده که گروه کوهنوردی برنا (فرهنگیان ناحیه یک ساری) به بام ایران یعنی قله ۵۶۷۱ متری دماوند صعود کند. 

به همین منظور ساعت چهار و نیم بامداد پنج‌شنبه ۹۸/۵/۱۰ چهارده نفر از اعضای گروه مقابل اداره آموزش و پرورش ناحیه یک ساری سوار مینی‌بوس شدیم. ساعت هفت و سی دقیقه صبح به پلور رسیدیم. وارد محوطه فدراسیون کوهنوردی شدیم و پس از آن که صبحانه را آنجا صرف کردیم، با شور و شوق وصف ناپذیری سوار سه دستگاه پاترول و جیپ شدیم و به سمت گوسفند‌سرا که مدخل ورودی کوهنوردان از جبهه جنوبی به سمت قله دماوند است، حرکت کردیم.

به محض پیاده‌شدن از اتومبیل با دیو سفیدی مواجه شدیم که با لبخند و مهربانی آغوش باز کرده بود و انگار منتظر ما بود تا ما را در آغوشش بفشارد، ما هم به رسم ادب به دماوند سلام کردیم و کوله‌ها را کول کرده، بند کفش‌ها را محکم بسته و باتوم به دست با سرقدمی آقای احمدی که ده بار صعود موفق به قله دماوند داشته است، به سمت قله روانه شدیم. 

هر چقدر که به سمت بالا می‌رفتیم درصد شیب بیشتر می‌شد تا جایی که به ارتفاع ۴۰۰۰ متری رسیدیم از این به بعد کوهنوردانی که این ارتفاع را تجربه نکردند به دلیل سنگینی هوا و کم شدن اکسیژن از لحاظ تنفسی دچار مشکل می‌شوند در این حالت باید صبر و حوصله به خرج دهند و به مرور زمان خودشان را با شرایط موجود وفق دهند. به همین دلیل عده‌ای از افراد گروه دچار مشکل شدند بنابراین گروه به سه دسته تقسیم شد. 

افراد تندرو زودتر به بارگاه سوم که ۴۲۰۰ متر از سطح دریا ارتفاع دارد، رسیدند و مقدمات اسکان و شب‌مانی را در پناهگاه فراهم کردند. گروه‌های دوم و سوم نیز با تاخیر به پناهگاه رسیدند. 

وقتی که به بارگاه سوم رسیدیم با انبوهی از کوهنوردان و چادرهایی که در اطراف بارگاه برپا شده بود مواجه شدیم. معمولا کوهنوردان شب را در اینجا استراحت می‌کنند و صبح زود به سمت قله یورش می‌برند.

شش نفر از اعضای گروه تصمیم گرفتند به صعود ادامه ندهند و به همین مقدار بسنده کنند اما هشت نفر دیگر ساعت چهار بامداد جمعه ۹۸/۵/۱۱ به سمت قله حرکت کردند. بعد از اینکه آبشار یخی و کوه پستونکی یا منار را رد کردند و مسیری را طی نمودند وارد منطقه گوگردی شدند به واسطه شرایط حاکم بر منطقه خیلی از کوهنوردان در این مکان از لحاظ تنفسی دچار مشکل می‌شوند و چنانچه باد از سمت شمال به جنوب بوزد اوضاع حادتر شده و افراد دچار سوزش چشم می‌شوند به همین دلیل دو نفر از اعضای گروه از ادامه راه بازماندند و در نهایت شش نفر موفق شدند قله دماوند را فتح کنند و به افتخار صعود موفق با خالی کردن جای همنوردانی که موفق به صعود نشدند سرود شادی سر دادند. 

سپس مسیر برگشت را در پیش گرفتند تا این که در بارگاه سوم گروه شش و دو نفره به هم پیوستند و به سمت گوسفند‌سرا حرکت کرده و کارشان را به اتمام رساندند.

از آن سو، شش نفری که تا ارتفاع ۴۲۰۰ متری رفته بودند ساعت هفت و سی صبح ۹۸/۵/۱۱ از بارگاه سوم حرکت کردند و خودشان را به پای کوه رساندند و در فدراسیون کوهنوردی پلور منتظر همنوردان شدند.

این عده از فرصت استفاده بهینه کرده و بعد از صرف ناهار و استراحت به سمت رود هراز که آبی بسیار سرد و خروشان دارد، روانه شدند و در تنگه زمان که میان کوه‌های سر به فلک کشیده و با درختانی از بید واقع شده‌است، آب تنی کردند و خستگی راه را از وجودشان دفع نمودند. 

بالاخره دو گروه ساعت نه شب به یکدیگر ملحق شدند و ساعت سه بامداد شنبه ۹۸/۵/۱۲ به ساری رسیدند. 

اِسپه دِب روز و شو پِنی مازِرون 

دِشمِن، رَم دِنی با آرشِ کَمون 

ته بدخواه ره کِمبه مِن رِز و رَمون 

جانِ ناقابِل ره کِمبه ته قِربون 

ترجمه فارسی

دیو سفید (دماوند) روز و شب از مازندران نگهبانی می‌کند 

دشمنان این دیار را با تیر آرش فراری می‌دهد 

کسانی که بدی تو را می‌خواهند، خرد می‌کنم 

جان بی‌ارزشم را فدای تو می‌کنم 

نویسنده: دوستعلی علیخانی ۹۸/۵/۱۲

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۸ ، ۲۱:۲۷
دوستعلی علیخانی


گزارش تصویری 

صعود به قله ۵۶۷۱ متری دماوند 

پنج‌شنبه ۹۸/۵/۱۰و جمعه ۹۸/۵/۱۱

گروه کوهنوردی برنا 

فرهنگیان ناحیه یک ساری 

اعضای حاضر گروه:  

آقایان : میرمحمدی، مهدوی، حیدری‌فر‌، علیخانی، رضوی، عطایی‌نژاد‌ها، شهریاری، داداشی. نبوی، سلطانی، فولادی، شعبانی،علامه‌قاسمی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۸ ، ۲۱:۱۶
دوستعلی علیخانی


جوبه میراثی از پیشینیان

به شیار بین دو طرف زمین که دارای فرو رفتگی است جوبه می‌گویند.

دامدارانی که در ارتفاعات کم آب دام‌هایشان را نگهداری می‌کنند معمولا با مشکل آب روبرو هستند. جهت رفع این مشکل اواسط اردیبهشت به کوه می‌روند.

اطراف و روی برف‌های داخل شیارها را که در فصل سرد سال روی هم انباشته شده‌اند با گیاه گون می‌پوشانند تا مانع رسیدن نور خورشید به آن شده و برف ها ذوب نشوند.

در ماه‌های تیر و مرداد مقداری از پوشش روی برف را کنار می‌زنند تا با رسیدن نور خورشید برف‌ها آب شوند و با ایجاد جوی کوچک در قسمت تحتانی جوبه آب را داخل حوضچه‌های کوچک ( اِستل) هدایت و ذخیره می‌کنند تا خودشان و دام‌هایشان از آن استفاده نمایند.

در حال حاضر به جای حوضچه‌های کوچک ورق‌های فلزی را به صورت حوضچه در می‌آورند و آب را در آن ذخیره کرده و مورد استفاده قرار می‌دهند. 

با تشکر ازآقای خورشیدی از دامداران قدیم مرتع گت‌بزنگاه ساکن روستای پهندر و هیکو به خاطر ارائه اطلاعات. 

نویسنده: دوستعلی علیخانی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۸ ، ۱۵:۰۷
دوستعلی علیخانی


       🍀 ترش هلی جه چِتی لواشک  دِرست هاکنیم 🍀


🌻هلی ره بَشورین و دَکِنین لَوه‌ی دِله، دِتا لیوان او و اَتی نمک به وه اضافه هاکِنین.

🌻بعد از اینکه قسمت گوشتی و تیم هِئی‌جه جدا بَینه وِره صافی دِله که وِنه زیر لَوه بِشتِنی دَشِندین کف دست جه مواد ره فشار هادین تا اوی مواد بِریم بِئه و لَوه‌ی دِله جمع بَوّه.

🌻اتّا سینی بَیّرین وِنه دِله ره با رِغون چرب هاکِنین. مایع لَوه ره سینی دِله پَهن هاکِنین جوری که زیاد کِلِفت نَوّه.

🌻 آخِر سر هم سینی ره آفتاب دِله بِهلین تا سفت بَوّه بعد با چاقو وِره شه دلبخواه برش هادین و نوش جان هاکِنین یا فریز هاکِنین. 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۹۸ ، ۱۶:۰۱
دوستعلی علیخانی



گزارش صعود به قله نیزوا 

روز بیست‌ویکم تیر نود و هشت به اتفاق اعضای گروه کوهنوردی برنا (فرهنگیان ناحیه یک ساری) از دو مسیر کیاسر-شهمیرزاد و سوادکوه-خطیرکوه در روستای چاشم حضور به هم رساندیم. 

ساعت ۸ صبح استارت کارمان را از روستای چاشم به اتفاق راهنما و سرقدم گروه آقای احمدی زدیم. 

در نگاه اول چشم‌مان به خانه‌هایی افتاد که مصالح آن از گل با درب و پنجره‌هایی از جنس چوب و سقف کاهگلی بود. درب حیاط این منازل با ظرافت خاصی نقش ونگار شده و دارای درکوب فلزی بودند. با دیدن این خانه‌ها مدتی به گذشته برگشتیم و حس فارغ شدن از زندگی صنعتی به ما دست داده بود. البته تعداد این خانه‌ها در روستا بسیار کم شده است و رو به ویرانی هستند. 

بعد از گذر از روستا، مسیر پاکوب به سمت قله نیزوا را با نظم خاصی در پیش گرفتیم و به چشمه‌ای با آب سرد و گوارا با حوضچه‌هایی زیبا و مملو از آب رسیدیم. 

با توجه به اینکه بعد از چشمه تا قله، چشمه‌ی دیگری وجود نداشت قمقمه‌ها را پر از آب کردیم و به مسیرمان ادامه دادیم.

در دامان کوهِ صخره‌ای بزرگ و زیبا، صبحانه صرف شد. سپس از بین شکاف باریک کوه رد شدیم و به مکانی پر از گیاه دارویی متکا و باریجه که با بوی خاص‌شان فضا را عطرآگین کرده بودند، پا‌‌ نهادیم.

این قسمت از سخت‌ترین مسیرهای صعود بود با توجه به فرسایش، سنگ‌های زیادی از کوه جدا شده بودند و احتمال پرتاب سنگ به سمت پایین بسیار بالا بود. بنابراین اعضای گروه با احتیاط قدم برمی‌د‌اشتند و در بعضی از قسمت‌ها مجبور شدیم دست به سنگ شویم. 

بعد از عبور از مسیر صخره‌ای وارد منطقه‌ی وسیعی شدیم که مملو از گیاهانی مانند گون و کنگر بود. قله نیزوا قلل فرعی زیادی دارد بعد از چندین فراز و فرود از قلل فرعی به دریاچه فصلی رسیدیم. ناهار را کنار دریاچه صرف کردیم و در مجموع مسیر نه کیلومتری را با شش ساعت کوهنوردی به اتمام رساندیم و بر بلندای قله‌ی ۳۸۱۰ متری نیزوا قدم نهادیم و با هم سرود فتح قله را خواندیم.

در مسیر برگشت از مسیر خطیرکوه به ساری از کنار آبشار روزیه رد شدیم و با آب‌تنی در استخر آب معدنی « شور او » که آب بسیار سرد و زلالی داشت خستگی راه از وجودمان رخت بر بست.

نویسنده: دوستعلی علیخانی ۹۸/۴/۲۲


تصاویر مربوط به صعود را در کانال benaft11@ ببینید

با کلیک روی لینک زیر به کانال تلگرامی بنافت بپیوندید

benaft11@

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۹۸ ، ۱۹:۳۶
دوستعلی علیخانی


چهارمین جشنواره گل محمدی و گیاهان دارویی دودانگه

زمان:  ۱۲ الی ۱۴ تیر  ٩٨

راه دسترسی به جشنواره : 

الف) ساری‌، سه‌راه تاکام، جاده دودانگه، بخش دودانگه، شهر فریم   

ب) پل سفید، جاده پل‌سفید به دودانگه‌‌، بخش دودانگه، شهر فریم 


ساری تا دِدونگه، تِسته زَمبه پِل 

لِتکا کارِمبه، تِسته چَن رَقِم گِل 

گِلاب گِرمه، گِلِ سوری ته وِسته

وَلکه دِل ره اورگ هاکِنی مه دِل 

 ترجمه فارسی 

به خاطر تو، از ساری تا دودانگه را پل می‌سازم 

به خاطر تو، در باغم چند نوع گل می‌کارم 

از گل سوری برایت گلاب می‌گیرم 

تا تو دلت را به دلم گره بزنی 

دوستعلی علیخانی / تیر نود و هشت 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۸ ، ۰۸:۰۳
دوستعلی علیخانی


گزارش صعود به قله ۳۲۰۰ متری چین‌دِبِن


در آخرین روزهای فصل بهار به اتفاق ۱۶ تن از اعضای گروه کوهنوردی برنا 

(فرهنگیان ناحیه یک ساری) به دل طبیعت زیبا و کوهستان دیدنی منطقه دراسله زدیم.

ساعت ۱۵ روز پنج‌شنبه از ساری به سمت سوادکوه حرکت کردیم، وارد جاده آلاشت شده و سپس به سمت دراسله مسیرمان را ادامه دادیم. سپس به روستای کوچک و با‌صفای گلناب دره رسیدیم که مردی بزرگ، سخاوتمند و مهمان‌دوست جناب آقای مهدی کمالی، پدر بزرگوار آقای ابوالفضل کمالی دوست و همکارمان را در قلبش جای داده است. 

وقتی وارد منزل آقای کمالی شدیم با چهره‌ای خندان و روی گشاده سفره‌ای از مهر، محبت و صمیمیت برایمان گستراندند و ما را شرمنده اخلاق و رفتارشان کردند.

بعد از صرف عصرانه، آقا ابوالفضل ما را به سمت آبشار دِدَره که در نزدیکی روستا قرار دارد، هدایت کردند. وقتی به آبشار رسیدیم احساس کردیم آب با هنرمندی بر قامت رودخانه لباس عروس به تن کرده تا زیبایی‌‌اش را به رخ ما بکشد.

اطراف آبشار مملو از انواع و اقسام گیاهان بود که چشم هر بیننده‌ای را به خود خیره می‌کرد که بسیار جالب و تماشایی بود. 

بعد از گشت و گذار در اطراف آبشار به سمت منزل آقای کمالی برگشتیم و شب را در آنجا به صبح رساندیم.

صبح روز جمعه ۹۸/۳/۳۱ به اتفاق راهنمای گروه آقا ابوالفضل به سمت قله‌ی ۳۲۰۰ متری چین‌دِبِن حرکت کردیم. استارت کار گروه با سربالایی بسیار تندی آغاز شد که مجبور به استراحت در چند نقطه شدیم. 

سپس به چشمه پر آب اِسبوک که گیسوانش را در کف رودخانه پهن کرده بود و گل‌های وحشی دو طرفش را آذین بسته بودند، رسیدیم. آبی به دست و صورتمان زدیم و قمقمه‌ها را پر از آب کردیم.

 بعد از طی مسافتی به مرتع کولک‌چال که گالش‌ها در آنجا حضور داشتند رسیدیم. نفاری کوچک از جنس چوب که روی آن کیسه‌های دوغ بود و تِلِم (وسیله‌ی جدا کردن کره از ماست) توجه مرا به خودش جلب کرد، با مرد گالش گفتگوی کوتاهی انجام دادم و بعد از عکس انداختن آنجا را ترک کرده و مسیرمان را به سمت مرتع گزه ادامه دادیم.

بعد از پیمودن مسافتی که در بین راه مشغول کندن گیاه دارویی آویشن و چای کوهی بودیم به چشمه‌‌ی گزه که آب بسیار سرد و زلالی داشت طوری که سنگ‌های کف چشمه را به راحتی می‌توانستی بشماری، رسیدیم.

در کنار چشمه اتراق کردیم آتشی به بپا کرده و با جوشانده گیاه دارویی آویشن اعضای گروه پذیرایی شدند. 

راهمان را در پیش گرفتیم و به سمت قله‌ی صخره‌ای چین‌دِبِن که هنوز برف‌های باقیمانده از زمستان را در اطرافش جای داده بود، هجوم آوردیم. هر چه به قله نزدیکتر می‌شدیم سختی کار را بیشتر حس می‌کردیم.

بالاخره با همت و اراده‌ی پولادین اعضای گروه بعد از ۵ ساعت (با احتساب زمان  استراحت و صرف غذای بین راهی) بر روی شانه‌های سترگ قله‌ی ۳۲۰۰ متری چین‌دِبِن پا نهادیم و سرود فتح قله را خواندیم و خستگی راه از وجودمان رخت بر‌بست. 

نویسنده: دوستعلی علیخانی ۹۸/۳/۱  

تصاویر مربوط به صعود را در کانال benaft11@ ببینید

با کلیک روی لینک زیر به کانال تلگرامی بنافت بپیوندید

benaft11@

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۸ ، ۰۸:۲۵
دوستعلی علیخانی