بنافت

بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

۶۸ مطلب در خرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

یکی از روزهای گرم تابستان به اتفاق اعضای گروه کوهنوردی اورشمک روستای دادوکلاتصمیم گرفتیم به قله نروخرو در قسمت جنوبی شهرستان ساری واقع در دهستان بنافت مرزبین استان مازندران وسمنان صعود کنیم .

اعضای گروه خیلی خوشحال بودند،همگی وسایل سفررا مهیا کردند ساعت 10صبح از روستای دادوکلا با یک دستگاه اتومبیل به گزینه چال رسیدیم کوله پشتی را به پشت بسته و به سمت کوه حرکت کردیم دربین راه به بوته های مملو از تمشک برخورد کردیم وحسابی به جان تمشک افتادیم (جای شما خالی).

 جنگل های انبوه و راست قامت را پشت سرگذاشته و به چمنزاری سرسبز رسیدیم گله ای از گوسفندان مشغول چریدن بودند صدای نی چوپان توجه ما را به سویش جلب کرد بعد از  سلام و احوال پرسی آدرس چشمه را جویا شدیم  چشمه نزدیک کلبه چوپان بود که با حوضچه های بزرگ وکوچکی که ازتنه درختان و بشکه های فلزی ساخته شده بودند تزئین شده بود .

بعد از نوشیدن آب زلال وسرد قمقمه ها را پراز آب کردیم و ادامه مسیر دادیم بوی گلهای وحشی و گیاهان داروئی بچه ها را سر مست کرده بود دامنه کوه را ابر سفیدی فرا  گرفته بود و به سرعت از این سو به آن سو در حال حرکت بود و یک منظره رویایی رابه نمایش گذاشته بود.

بعد از اینکه چمنزار را پشت سر گذاشتیم به قسمت سنگی و صخره ای کوه رسیدیم قرار بود از راه بپّری بالا برویم در بین راه با شکلات،خرما و بادام بچه ها را شارژمی کردم تا انرژی از دست رفته را بدست بیاورند.

در ادامه مسیر یکی از بچه ها از طریق دوربین متوجه دو راس بز کوهی که مشغول چریدن علف بر روی طاقه ی یک صخره بسیار بزرگی بودند شد بقیه را مطلع کرد آرام آرام جلوتر رفته تا از نزدیک آنان را ببینیم وقتی متوجه حضورما شدند به سرعت از آن مکان دور شدند. دیدن بزکوهی هم صفائی داشت «یادش بخیر»...

وقتی دو سوم مسیر را طی کردیم دیگر از ابر و مه خبری نبود ولی دامنه کوه پر از ابر بود. دریای وسیعی از ابر زیر پایمان بود خدایا شکر به عظمت و بزرگی ات واقعاً این مناظر دیوانه کننده بود باید خودتان تجربه کنید تا به حرف من برسید به قول یکی از بچه ها «شِفتی زَندِه».

ساعت 4 بعد ازظهر بود پشت سرم را نگاه کردم متوجه شدم یکی ازبچه ها خودش را به سختی بالا می کشد و توان راه رفتن ندارد دستور توقف را صادر کردم به قول ما دچار کوه کرفتگی شد مجبور به استراحت ناخواسته شدیم بعد از استراحت و دادن دارو ، وسایل دوست مریض را بین بچه ها تقسیم کردم تا او راحت تر بتواند گروه را همراهی کند.

بعد از پیمودن مسافتی به یک دو راهی برخورد کردیم مطمئن نبودم راه اصلی از  کدام طرف است بالاخره یکی از مسیرها را انتخاب کردیم جلوتر که رفتیم به یک دره یا بهتر بگویم شکاف بین دو کوه رسیدیم داخل آن را گل وگیاه و بوته های آویشن و گلپر فرش کرده بودند بوی گلپر همه جا را پر کرده بود جای شما خالی ساقه های گلپر را پوست کندیم و مشغول خوردن شدیم و به هیچ چیز غیر از خوردن فکر نمی کردیم ناگهان یکی از بچه ها با صدای بلند گفت فقط به فکرشکم خود تان نباشید ،سوغاتی یادتان نرود یکی آن طرف تر گفت:مگر کوه هم سوغاتی دارد؟!...طرف مقابل گفت: آقای«اشکم بل» منظورم ساقه های گلپر و بوته های آویشن است همگی زدیم زیرخنده ،صدای قهقهه بچه ها کوهستان را به لرزه در آورده بود  .

همه چیزخوب پیش می رفت و مانع خاصی سد راه ما نشده بود تا اینکه با صخره ای بزرگ مواجه شدیم و کار را برای گروه کمی سخت کرده بود زیرا بالا رفتن از آن برای برخی از اعضای گروه که وسایل  زیادی راحمل می کردند بسیار دشوار بود نا امید نشدیم من به اتفاق یکی ازاعضای گروه که تجربه ی بیشتری داشت خودمان را به بالای صخره رساندیم و با طناب ابتدا کوله پشتی ها سپس بچه ها را بالا کشیدیم .

خورشیدعالم تاب با ناز و عشوه خودش را از دیدگانمان پنهان کرد و پشت ابرهای قرمز رنگ مخفی شد  بعد از آن غروب تماشایی و فراموش نشدنی به دامنه ی قله ی خرو رسیدیم چادر را برپا و با کنسرو لوبیا و تن ماهی شام را صرف کردیم به دلیل خستگی همگی بعد از شام سریع در بستر قرار گرفته وشب را با آرامش کامل به صبح ر ساندیم.

صبح زود با صدای سگ چوپان از خواب بیدار شدم بعد از نیایش آتش روشن کردم و کتری را روی آن گذاشتم و با آردی که داخل کوله پشتی ام بود نان (ساج) درست کردم .بچه ها یکی پس از دیگری از خواب بیدار شده  و دور سفره جمع شده اند در خنکای صبح صبحانه حسابی چسبید  (مخصوصا نان گرم ساج).

کلیه وسایل اضافی را داخل کلبه ی چوپانی که در نزدیکی ما بود گذاشتیم در همین لحظه از پارس کردن سگ در هنگام صبح جویا شدم چوپان گفت خرس به گله حمله کرد خوشبختانه با وجود سگها پا به فرار گذ اشت .

ازمرد چوپان خداحافظی کردیم و راه قله ی خرو را در پیش گرفتیم بالاخره ساعت 10 صبح موفق به صعود قله شدیم همگی خوشحال و خندان همدیگر در آغوش کشیده بودیم و بر بلندای قله سرود شادی سر دادیم .

از اینکه اعضای گروه توانسته بودند صعود موفقی داشته باشند خیلی خوشحال بودم واز ایزد منان نهایت تشکر راکردم.

خلاصه هرصعود ی فرود ی هم دارد زمان خد احافظی فرارسید.       

 

خدا حافظ خرو خداحافظ نرو

 

ته جـه دل بکنـدین خــله سختـه                 وقت بوردن بیّه چش اسری مشته

ازمهمون نوازیت بیمی شرمنده                 امــــه دل گوشـــه دری همیــــشه

       

به امید آن روزی که تمامی جوانان این مرزوبوم دنبال تفریحات سالم باشند.

 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۹۴ ، ۱۲:۳۰
دوستعلی علیخانی

بندبن

سرتاسردهستان بنافت دیدنی است .ولی بندبن گل سرسبد بنافت چیز دیگریست. درآنجامی توان حیات ، طراوت ، شادابی ، زیبا یی ، تازگی و ... را مشاهده کرد. آری، با گفتار و نوشتارنمی شود این مکان شگفت انگیز را وصف کرد باید خودت تجربه کنی تا به عظمت و زیبایی خلقت در این نقطه از کره خاکی پی ببری.

بندبن در قسمت جنوبی دهستان بنافت و در دامنه شمالی رشته کوه البرزقرار گرفته است.

راه دسترسی به آن شوسه می باشد. برای کسانی که اهل کوهنوردی هستند گزینه بسیار مناسبی است. از طریق مسیر گزنه چال و مرسی  سی می توان به آن دسترسی پیدا کرد. در مسیر مرسی سی درختان انبوه و خوش قد و قامت راش، انگار می خواهند به آسمان بوسه بزنند، تو را به ذوق و شوق می آورند و با دستان پر مهر و محبت شان بازوانت را می گیرند و آرام آرام شما را تا دروازه ورودی بندبن مشایعت می کنند.

بوی خوش انواع و اقسام گلها و گیاهان دارویی مخصوصا در نیمه دوم اردیبهشت و نیمه اول خرداد منطقه را عطر آگین می کنند. کسانی که برای اولین به این دیار قدم می گذارند شاید در وهله اول تحمل بوی گلها برایشان سخت باشد و دچار تنگی نفس و سرگیجه شوند. چنانچه این اتفاق برای شما پیش آمد، نترسید، با کمی استراحت این عارضه به مرور زمان بر طرف می شود . وقتی سرت را بالا بگیری به دیوی عظیمی به نام چکل مواجه می شوی. احساس می کنی که دیو می خواهد روی سرت بیفتد ولی بعد از مدتی این احساس کاذب از سرت محو می شود.

در بندبن چشمه های متعددی وجود دارد. در کنارهرچشمه درگذشته ی نه چندان دورکلبه (تلار) گالش ها و چوپانان وجود داشت. صدای نی چوپان ، زنگوله گوسفندان و گاوها ،صدای کلی دامداران ،صدای دلنواز تلم وصدای فرا خواندن گاوها به تلارسر منطقه را طنین انداز می کرد. اما افسوس و صد افسوس که از این صداها خبری نیست. در حال حاضرفقط برادران حیدرزاده مرتع تلی چال را تعلیف می کنند.

یکی از درختان بسیار نادر در بندبن که زمانی کل بنافت را پوشش می داد درخت توس است. متاسفانه به دلایل مختلف خودش را در دامنه کوه کشانده، انکار از بشر قهر کرده و غریبانه در سنگ لاخ ها به حیاتش ادامه می دهد.

  مراتع بندبن

ردیف

نام مرتع

نام دامدار

1

میارسره

اسپهبدی ها

2

گت نو

عین الله امینی

3

تیل سره

میرزا علی مختاباد عالمی

4

کل سره

عباس طیبی- رمضان یوسفی- حبیب الله برزگر

5

مرسی

پیرجان محمدی- سید مهدی و سیدشعبان مختاری- عزیز هاشمی

6

تلی چال

حاجی حسین علیخانی- برادران حیدرزاده- حسینعلی طیبی- براری حسینی

7

خجی رشت

حاجی علی حسین و عبدالله علیخانی با پسران- احمد علی باقری

 

خزر انجه

بمان عالمی

8

هلی چال

علی رستمی

 

یخ او دره

محمد اکبری

9

کلمتا

شعبان بعی

10

میروزون

محمد صادق اسکندری

11

نوکا

دامداران برنت

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۹۴ ، ۱۲:۱۶
دوستعلی علیخانی

چشمه، غار و آبشار عروس و داماد       

چشمه عروس و داماد در نزدیکی روستای دادوکلا از توابع دهستان بنافت بخش دودانگه ساری واقع شده است . اهالی دهستان بنافت این چشمه را عاروس داما می گویند.

چشمه از دل جنگلهای انبوه با درختانی سر به فلک کشیده و با حجم آب بسیار بالا از دل زمین می جوشد و در مسیر خود با حفر سنگ های بستر خود تشکیل نهر داده و به واسطه شیب زیاد زمین آبشارهای کوچکی در مسیر ایجاد کرده است در گذشته های نه چندان دور اطراف نهر و آبشار پوشیده از خزه بود که واقعا دیدنی بود اما متاسفانه در سالهای اخیر عده ای از افراد نابخرد اقدام به تخریب آن کرده اند و خبری از خزه نیست .

 به واسطه خنکای جنگل و سردی آب چشمه هر ساله مخصوصا در ایام تابستان مسافران زیادی از اقصی نقاط کشور از این فضا استفاده می کنند. اما افسوس که این ملت قدر این همه نعمت را نمی دانند و اقدام به تخریب محیط اطراف آن کرده اند حتی شیرهای سرویس بهداشتی را ...  

در نزدیکی همین چشمه دو غار آهکی بسیار زیبا قرار دارد . متاسفانه غارها هم از تخریب در امان نماندند. و با این کار، دوستان ناآگاه ، دل طبیعت دوستان را به درد آورده اند.

در سفرهایی که به بسیاری از استان های کشورمان داشتم مشاهده کرده ام که هزینه های بسیاری صرف شده تا به صورت مصنوعی فضایی این چنینی پدید آورند تا جذب گردشگر را رونق داده و در نتیجه از این طریق کسب درآمد نمایند.اما متاسفانه در شمال ایران خداوند این نعمت را مفت و مجانی به ما عطا کرده است ولیکن قدر آن را نمی دانیم.

به امید آن روزی که همگی برای طبیعت دل بسوزانیم و از فکر تخریب آن بیرون بیاییم.

 

شکر نعمت نعمتت افزون کند *** کفر نعمت از کفت بیرون کند

 

 


با کلیک روی لینک زیر به کانال تلگرامی بنافت بپیوندید

benaft11@

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۹۴ ، ۱۲:۰۶
دوستعلی علیخانی

روستای پاجی

روستای پاجی در دهستان بنافت ، بخش دودانگه شهرستان ساری واقع شده است. راه دسترسی به آن از دو طریق صورت می پذیرد:

 1- ساری ، سد سلیمان تنگه ، فریم شهر ، پاجی ( مسافت 80 کیلومتر).

 2- ساری ، قائم شهر ، پل سفید ، سنگده ، پاجی ( مسافت 110 کیلومتر).

اماکن دیدنی روستای پاجی :

1- رودخانه اشک ؛ این رودخانه از چشمه های پرآب دامنه جنگلی کوه گوگلی سرچشمه می گیرد. به دلیل چشم انداز بسیار زیبای رودخانه، مسافران زیادی مخصوصا در فصل تابستان به این مکان عزیمت می کنند. زیستگاه ماهی قزل آلا خال قرمز در این رودخانه می باشد ولی افسوس و هزار افسوس که در حال انقراض می باشد (توضیحات تکمیلی در مورد رودخانه اشک در پستی جداگانه در وبلاگ بنافت داده شد.)

2- شهر قدیمی اراد یا ارات که در زیر خروارها خاک دفن شده است. بنا به قولی مردم پاجی در گذشته در این شهر زندگی می کردند. شاید در اثر بلایای طبیعی یا مسائل دیگر که اطلاعات دقیقی در دست نیست شهر ویران شده و اهالی از آنجا کوچ کرده و در مکان فعلی روستای پاجی سکونت یافته اند.

3- کوه زیبای گوگلی که در قسمت جنوب شرقی روستا واقع شده است و یکی از راههای ارتباطی استان مازندران و سمنان در گذشته به شمار می رفت. از طریق همین مسیر دامداران منطقه دودانگه خصوصا اهالی پاجی و میانا احشام خودشان را در فصل تابستان به مراتع سرسبز اوپرت کوچ می دهند.

4- آسیاب ها و دنگ های آبی که در حاشیه رودخانه اشک واقع شده اند. در حال حاضر آثار بسیار ناچیزی از آنها باقی مانده است. نام بعضی از آنها عبارت است از : دمی اسیو ، حاج الیاس اسیو ، رمضون سلمانی اسیو یا میون اسیو ، آقا دایی اسیو ، ببوگل اودنگ ، آقا دایی اودنگ و ... .

5- تپه های سرسبز و جنگلی که اطراف روستا را احاطه کرده اند. نام بعضی از تپه ها عبارتند از : دوارسره ، سی ، سی تلار ، عصب کش ، تپه سر و ... .

6- آب های معدنی :

الف - آب معدنی مدخل یا مرخل ؛ این چشمه بین روستای پاجی و جورجاده در حاشیه رودخانه واقع شده است.

ب-  آب معدنی فک چال ، این چشمه در مسیر کوه گوگلی قرار دارد.   

7- اماکن زیارتی:

 الف - امامزاده اسماعیل و امامزاده علی که در خرابه های شهر اراد در دل جنگل های انبوه واقع شده اند.

ب - چهل دختر ؛ بنا به روایتی چهار دختر از نوادگان امام موسی کاظم(ع) در مسیر تعقیب حکام عباسی در این منطقه به شهادت رسیده اند و این مکان محل دفن آنان می باشد. شاید نام این مکان چهار دختر بوده که به مرور زمان به چهل دختر تغییر نام یافته است.

                                                         

                                                      

 

با کلیک روی لینک زیر به کانال تلگرامی بنافت بپیوندید

benaft11@

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۹۴ ، ۱۱:۴۳
دوستعلی علیخانی

 پیر باته مثال

پیر باته مثال هر منطقه ای نشونه ی وشونه مردم فکر و روحیه هسته که مردمون جاهای دیگه بتونه از این راه روحیه،اخلاق و طرز فکر اون مکام ره په بورن. ازه ماقع اتا پیر باته مثال برای باهوتن اتا کلام انده روشن و معلوم هسته که از اتا گب دراز و دمباله دار جم ونه اثر ویشتر هسته.

پیر باته مثال ویشتر اتا کلام کتا اِ که پیرون و آدم های دونا خله راحت بتونه شه گب ره بزنن و ازه ماقع بتونه جلوی جنگ و مرافع ره بیرن و دِ طرفِ تکِّ خنده مشت هاکنن و دل ها ره به هم گره بزنن. به خاطر همین باتمه چن تا از پیرباته مثال هایی که در دهستون بنافت ویشتر مورد استفاده قرارگرنه ره شمه یاد بیارم تا بتونیم اتّا تِب از این گتِ دریو او ره درگب و صحبت هامون بکاربوریم و نهلیم فرهنگ و زون شیرین مازرونی به همین راحتی از بن بوره.

1- خمیر شل بیّه لاک او پس دنه (لاک – لگن چوبی)

موقعی که برای کسی گرفتاری های زیاد و پی درپی روی دهد این مثل را بکار می برند.

2- سر انجیلی بن توسکا

این مثل  برای افراد دورو یا کسانی که ظاهر و باطن شان یکی نیست کاربرد دارد.

3- سنگ زندی ، کتوکِ طاقت ره ندارنی (کتوک – کلوخ)

این مثل برای افرادی که با دیگران شوخی های تندی می کنند اما طاقت شوخی طرف مقابل را ندارند کاربرد دارد.

4- هر کس تش هاکرده،توش کرنه (توش – گرما)

این مثل در مورد اشخاصی که متحمل زحمتی نشده اند و انتظار مزد یا پاداش را دارند بکار می رود.

5- سیو لمه ره هر چی بشورن اسپه نوونه (لمه – نمد)

این مثل برای افرادی که قیافه جالبی ندارند و می خواهند با آرایش خودشان را زیبا جلوه دهند بکار می رود.

6- گالش پیر بیّه، گوک په وونه (گالش – دامدار * گوک – گوساله)

زمانی که فرزندان به پدر و مادر پیر خودشان بی اعتنایی کنند این مثل را بکار می برند.

7- پاجی به اون ورده نیّه ،گوگلی چکله(پاجی - نام روستا * گوگلی چکل - کوه گوگلی)

برای اشخاصی که به آخر خط رسیده اند این مثل را بکار می برند.

8- او در کوزه ، تشنا در دوره  یا خر ره سواره ،دره خر گردی

در موردی گفته می شود که شخصی به دنبال چیزی بگردد در حالی که آن چیز در اطرافش باشد.

9- مه کشه نیشتی ، مه ریش ره کندی ( کشه – بغل * نیشتی – نشستی * کندنی – می کنی)

در موردی گفته می شود که شخصی درمنزل طرف مقابل برخورد تندی با او داشته باشد.

10- میرشکار ره کدخدا هاکردنه، آفتاب روز کلک پوشنه ( میرشکار – شکاربان * کلک – نوعی پالتو)

موقعی که شخصی به مقامی برسد و شایستگی آن مقام را نداشته باشد این مثل را برای او بکار می برند. 


با کلیک روی لینک زیر به کانال تلگرامی بنافت بپیوندید

benaft11@

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۹۴ ، ۱۱:۲۹
دوستعلی علیخانی

صنایع دستی هر منطقه با توجه به وجود مواد اولیه ای که در آن منطقه وجود داشته شکل گرفته است. اهالی دهستان بنافت به دلیل شرایط جوی و محیطی و وجود جنگل های فراوان ودام بیشترین نیازهای خودشان را از چوب و دام تهیه می کردند و در ساخت لوازم چوبی و صنعت وابسته به دام مهارت زیادی داشتند.

متاسفانه در حال حاضر صنایع دستی در دهستان بنافت از رونق افتاده است. چنانچه این صنعت با توجه به نیاز جامعه و مساعدت مسئولین و همت اهالی احیاء شود، به واسطه ایجاد شغل برای جوانان مشکل بیکاری جوانان حل شده و کمتر به شهرها مهاجرت می کنند.

شاعر می گوید:

آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم          یار در خانه و ما گرد جهان می گردیم

 جنگل در بیخ گوش ما قرار دارد ولی هزار افسوس که قاشق چوبی (کچه) را از کشور چین می خریم !؟

ویشه امه بخ گوش دارنه قرار                کترا اِ دنبال شومبی چینی بازار

صنایع دستی دهستان بنافت به چهار بخش تقسیم می شود .

1-      صنایع دستی دامی: این صنعت به دوبخش الف) صنعت پشم  ب)صنعت پوست تقسیم می شود.     

2-     صنایع دستی چوبی : این صنعت به سه بخش الف) صنایع چوبی خانگی   ب) صنایع چوبی کشاورزی  ج) صنایع چوبی بافندگی تقسیم می شود.

3-      صنایع دستی ابریشمی ریسندگی و بافندگی

4-      صنایع دستی پشمی ریسندگی و بافندگی

 به واسطه گستردگی، موضوع مورد بحث را با توجه به اطلاعات اندکم در چند بخش خدمت علاقمندان ارائه می کنم. در این بخش نگاهی کوتاه به صنایع دستی دامی خواهم داشت .

صنایع دستی دامی

مواد اصلی این صنعت ازپوست و پشم دام می باشد از پشم دام پالتو(لم چوخا)، نمد(لمه)، نمد کوچک(تل لیک ) و کلاه نمدی درست می کردند. البته از پشم در صنعت بافندگی هم استفاده می شد که در قسمت صنایع دستی ریسندگی و بافندگی به آن می پردازم.

از پوست دام کلاه پوستی (پوست کلاه )، مشک (خیک)، همبون (همبوم)، کفش چرمی(چرم)، پادری(پوست تخت) و کیسه پنیر یا کره (پندیر خیک) درست می کردند.

نمد (لمه)

ابتداء پشم گوسفند را شستشو می دادند بعد از خشک شدن پشم ها بوسیله کمان مخصوص آن را از هم جدا می کردند سپس با استفاده از پشم های رنگ شده روی آن نقش می انداختند. بعد آن را لوله می کردند وبا فشار پا و دست آن را مالش می دادند تا پشم ها به هم بچسبند بعد از خشک کردن، نمد را داخل اتاق فرش می کردند.

نمد کوچک(تل لیک )

طرز ساخت آن مانند نمد می باشد با این تفاوت که درابعاد کوچکتر درست می شد و کل سطح آن را نقش می انداختند.

کلاه نمدی

به وسیله نمد این کلاه را درست می کردند و جهت پوشش بر سر می گذاشتند.

پالتو (لم چوخا)

پشم گوسفند را به شکل نمد در می آوردند سپس آن را به شکل پالتو (لم چوخا ) درست می کردند. چوپانان از آن به عنوان پوشش در روزهای سرد سال و همچنین به عنوان رختخواب در هنگام خوابیدن استفاده می کردند.

کلاه پوستی (پوست کلاه)

روی پوست تازه گوسفند وگاهی پوست بز ماست و نمک می مالیدند بعد از خشک شدن در فضای آزاد آن را خیس می کردند و با دست مالش می دادند سپس آن را در ابعاد مورد نیاز برش می دادند و با نخ آن را دوخته و به شکل کلاه در می آوردند. این کلاه بیشتر در بین چوپانان و گالش ها متداول بود.

مشک (خیک)

پوست گوسفند را به صورت قالبی می کندند سپس آرد و نمک را روی پوست می مالیدند تا پشم به راحتی از پوست جدا شود.بعد از چند روز پشم را از پوست جدا می کردند و  قسمت انتهای پوست و منافذ را به وسیله یک تکه سنگ و نخ می بستند و آن را باد می کردند بعد از خشک شدن جهت حمل آب و دوغ مورد استفاده قرار می دادند.

همبون (همبوم)

آرد، نمک، خمیر ترش و آب حلیم را مخلوط کرده و پوست تازه گوسفند یا بز که به صورت غلفتی از لاشه جدا شده بود را داخل آن می خواباندند بعد از چند روزپشم را از پوست جدا کرده و آن را شستشو می دادند و داخل پاهایشان قرار می دادند و با دست آن را ما لش  (ورز ) می دادند .با نخ قسمتی که سر دام بود را می بستند بعد از خشک شدن جهت حمل یا نگه داری گندم و آرد مورد استفاده قرار می دادند. ضمنا قسمت انتهایی را محکم گره می زدند تا از نفوذ حشرات به داخل آن جلو گیری کنند.

کفش چرمی (چرم)

روی پوست تازه گاو نمک می پاشیدند سپس آن را زیر نور آفتاب خشک می کردند و در ابعاد مورد نیاز برش می دادند. چرم برش داده را با آب خیس می کردند و به وسیله چاقو اطراف آن را سوراخ می کردند بند کفش را که ازچرم درست کرده بودند از داخل سوراخ رد می کردند و آن را به شکل کفش در می آوردند معمولا پا را به وسیله یک پارچه پشمی (شره) از پنجه تا ساق می بستند سپس کفش(چرم) را می پوشیدند.

عده ای پشم گوسفند را به وسیله ابزاری (کتلوم) به نخ تبدیل می کردند و به عنوان بند کفش استفاده می کردند.

پادری (پوست تخت)

روی پوست تازه گوسفند ماست و نمک می مالیدند بعد از خشک شدن در زیر نور آفتاب اطراف آن را با چاقو اصلاح می کردند سپس به عنوان پادری و نشیمنگاه مورد استفاده قرار می دادند.

کیسه پنیر یا کره (پندیر خیک)

پوست تازه بره یا بزغاله که به صورت یکپارچه از لاشه جدا شده بود را برعکس می کردند ماست و نمک را روی آن می مالیدند بعد از خشک شدن در فضای آزاد با دست آن را پرداخت می کردند و منافذ را با نخ محکم می بستند. پنیر یا کره را نمک می زدند و داخل آن می ریختند بعد سر آن را گره می زدند. چنانچه در محل مناسبی نگه داری می شد محتویات داخل آن به مدت یک سال فاسد نمی شد.    

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۹۴ ، ۱۱:۲۵
دوستعلی علیخانی

در گذشته های نه چندان دور اهالی دهستان بنافت در فصل تابستان بازارچه ای جهت فروش اجناس خودشان ترتیب می دادند و مردم جهت خرید و فروش به بازارچه مراجعه و در کنار این بازارچه اقدام به برپایی جشن و سرور می کردند. مثلا لوطی ها با نواختن در سرکوتن و سرنا و خواننده ها با خواندن آوازهای محلی هنر نمایی می نمودند.

همچنین جوانان این دیار اقدام به مسابقات اسب سواری و بازی های بومی و محلی می کردند. یکی از جذاب ترین برنامه ها اجرای کشتی محلی بود که پهلوانان از روستاهای اطراف در مراسم حضور می یافتند و باهم به رقابت می پرداختند و به نفرات برتر جوایزی اهدا می شد. اما در طی دهه های شصت و هفتاد این مراسم به دلایل مختلف برگزار نشد. ولی با همت و پشتکار عده ای از جوانان علاقه مند به فرهنگ بومی و محلی، این مراسم  تحت عنوان همایش احیا و پاسداشت دهستان بنافت در سال 1385 اعلام موجودیت کرد و تاکنون ادامه دارد.

بقیه مطالب و عکسها ادامه مطلب

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۹۴ ، ۲۰:۰۶
دوستعلی علیخانی

چشمه گرگین وا یا ورگینه وا دربخش دودانگه شهرستان ساری و در یک کیلومتری روستای خوش نشان واقع شده است. راه دسترسی به آن آسفالت می باشد.

در میان درختان انبوه و در مسیر رودخانه چشمه های متعددی از زمین بیرون می زنند. هر کجا را نگاه می کنی آب است تعدادی از این چشمه ها خاصیت درمانی دارند. یکی از این چشمه های معدنی قبل از ورود به رودخانه در مسیر جاده قرار دارد. جهت رسیدن به چشمه اصلی و پرآب باید از میان رودخانه عبور کنی تا به آن برسی. این چشمه دارای آبی بسیار سرد و گوگردی می باشد طوری که بوی گوگرد فضای رودخانه و اطراف چشمه را پرکرده است به دلیل سرد بودن آب فقط در ماههای تیر و مرداد آب چشمه برای شنا مناسب می باشد.

در گذشته های نه چندان دور بومیان منطقه آب را داخل حوض های چوبی (نو) که از تنه درختان می ساختند هدایت می کردند سپس آتش روشن کرده و سنگ های درون رودخانه را داخل آن می انداختند تا کاملا گداخته شود بعد سنگ ها را داخل حوض می انداختند تا آب داغ شود پس از آن درون حوض قرار می گرفتند و خودشان را شستشو می دادند.(آب درمانی) درحال حاضر از حوض های چوبی خبری نیست. عده ای بوسیله دیگ آب را گرم می کنند و از آن جهت استحمام استفاده می کنند.

چشمه های معدنی گرگین وا برای درمان امراض پوستی ، قارچی و روماتیسم و ... مناسب هستند.

اطلاعات جدید در پست چشمه گرگین آباد دودانگه، همین وبلاگ



با کلیک روی لینک زیر به کانال تلگرامی بنافت بپیوندید

benaft11@

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۹۴ ، ۱۵:۲۱
دوستعلی علیخانی

اعتقاد در لغت یعنی: عقیده داشتن ، گرویدن ، یقین داشتن و باور کردن

آداب و رسوم و سنن ملل مختلف از ابتدای خلقت بشر تا کنون دهان به دهان و نسل به نسل به دیگران منتقل گردیده است از جمله این آداب و سنن می توان به اعتقادات و باورهایی اشاره کرد که در بین مردم مازندران رواج داشته است. بسیاری ازاین  باورها چنان در روح و کالبد مردمان گذشته ریشه دوانیده بود که در بعضی از موارد زندگی را برای آنان سخت و دست و پا گیر کرده بود. اما در حال حاضر با توجه به وضعیت اجتماعی و فرهنگی اغلب آنها از کاربرد و استمرار باز مانده اند و کمتر کسی پیدا می شود که به این باورها عمل کند.

اعتقادات و باورهای هر منطقه بنا به ضرورت و با توجه به موقعیت جغرافیایی ،اجتماعی و شغلی آن دیار متفاوت بوده است در دهستان بنافت با توجه به اینکه اکثر مردم در گذشته به کشاورزی و دامداری اشتغال داشته اند بسیاری از این باورها در حول و حوش همین مسائل شکل گرفته بود.

جهت آشنایی بیشتر چند نمونه از این باورها و اعتقادات را خدمت سروران گرامی تقدیم می کنم.

  • اگه شال زوز هاکنه هوا آفتابه

اگر شغال زوزه بکشد هوا آفتاب است.

  • اگه دار وک بخونده هوا وارش انه

اگر قورباغه ی سبز روی درخت بخواند باران می آید.

  • اگه لوه بن بخری ته عروسی وارش گرنه

اگر ته دیک بخوری عروسی تو بارانی خواهد بود.

  • اگه هوا خله وارشی بیّه چل تا کل اسم ره بنویسین دار سر آویزون هاکنین تا هوا آفتابی بووشه.

اگر بارندگی طولانی شد اسم چهل کچل را بنویسید و روی درخت آویزان کنید تا هوا آفتابی شود.

  • اگه گو وچه هاکرده هفت روز بهییه همسایه زنا ونا اتّا تاس دونه گوکزا سر دشنده تا گوکزا وسته اتفاقی نکفه

اگر گاو بچه زایید روزهفتم، زن همسایه باید یک کاسه برنج روی گوساله بریزد تا برای گوساله اتفاقی نیفتد.

  • دیزندون ره ونا له بدین اگه ندین شمه گو لاغر وونه

      سه پایه فلزی را باید بخوابانید اگر نخوابانید گاو شما لاغر می شود.

  • کرک کلّه ره نخرین اگه بخرین شمه پییر مییرنه

کله ی مرغ را نخورید اگر بخورید پدرتان می میرد.

  • گسفن مغز ره اگه آدم جوون بخره ونه دیم سیسک زنده

اگر مغز گوسفند را شخص جوانی بخورد صورتش کک مک می زند.

  • وچه ای که تازه به دنیا بمو تا ده روز وه ره تینار نهلین وه ره آل ورنه

بچه ای که تازه به دنیا آمد او را تنها نگذارید چون جن او را می برد.

  • اگه کسی ماقع بوردن ، شخصی اشنافه هاکنه گونّه نشو تسته اتفاق بدی کفنه

      اگر کسی هنگام حرکت کردن یا رفتن ، شخصی عطسه کند می گویند نرو چون اتفاق بد و ناخوشایندی برایت می افتد.


     

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۹۴ ، ۱۵:۰۴
دوستعلی علیخانی

بازی در لغت: سرگرمی به چیزی ، ورزش ، تفریح

تعریف بازی: به هر نوع فعالیتی که فرد برای لذت بردن انجام دهد بدون اینکه به نتیجه نهایی آن توجه داشته باشد یا منتظر باشد چیزی یا پاداشی دریافت کند بازی گویند.

معمولا بازی با شادی همراه است و شادی انسان را به فعالیت برمی انگیزاند و دارای فواید زیادی است که در اثر آن می توان خیلی ازچیزها مانند : رقابت ، همکاری ، بردباری ، اعتماد به نفس ، احترام به دیگران ، نظم ، دقت ، اطاعت از قانون و سایر صفات اجتماعی رایاد گرفت.

اهالی دهستان بنافت در گذشته بازی های گوناگون و متعددی انجام می دادند که هر کدام از آنها دارای محتوا و پیام خاص خودش بود از جمله این بازی ها می توان به موارد زیر اشاره کرد.

بورده بورده – لال بازی – مال کاه – پلنگ لاش – مرده بازی – اغوز کاه – میچکا پر تیکا پر – اینک را اونک را – پنجه بیته کاه – هفت سنگ – تب نیتی خری – تلا جنگی – سر بپری کاه – لیله – لینگ کشتی – زوم زومه – شاه وزیر کاه – خرجین کاه – کتک کاه – مرغنه جنگی و ...

در این بخش یکی از بازی های دهستان بنافت را که در اکثر مناطق استان مازندران اجرا می شود خدمت سروران گرانقدر تو ضیح می دهم.

 بازی بورده بورده

برای انجام این بازی ابتدا باید یک نفر را انتخاب کنند تا بازی با او شروع شود. برای انتخاب این شخص به وسیله پارچه شلاق پارچه ای (کتک) درست می کنند. نفر اول کتک را ایستاده و به صورت عمودی در هوا نگه می دارد. شخص دوم از قسمت پایین تر کتک را می گیرد و سعی می کند کتک  دولا نشود این کار را افراد دیگر به نوبت انجام می دهند اگر کتک در دست شخصی خم شد و به حالت افقی درآمد آن شخص به وسط می آید و بازی با او شروع می شود.

بازیکنان به صورت دایره وار و زانوی خمیده می نشینند. شخص انتخاب شده در وسط قرار می گیرد افرا کتک را از زیر زانوی خمیده به حرکت در می آورند و عبارت بورده بورده (رفت رفت) را تکرار می کنند تا طرف را کلافه کنند و از غفلت او استفاده کرده و ضربه یی به پشت او بزنند. سپس کتک را از زیر زانو رد می کنند و به شخص دیگری می سپارند. اگر شخص ضربه خورنده کتک را از دست کسی بگیرد آن شخص بایستی در وسط قرار بگیرد و بازی از اول تکرار می شود.

 

 قوانین بازی :

1- کتک (شلاق) فقط باید به قسمت پشت شخص بر خورد کند.

2- کتک باید از زیر زانوی افراد رد شود و به نفر بعدی سپرده شود.

3-چنانچه شخصی بر خلاف موارد 1و2 عمل کند به عنوان جریمه به جای شخصی که در وسط است قرار می گیرد.


 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۹۴ ، ۱۴:۵۷
دوستعلی علیخانی

 

زیستگاه آویشن (اورشمک) در بنافت

گیاه آویشن در مناطق مختلف بنافت از جمله بندبن ، کوههای مشرف به بنافت (زرجو، سه گسپنک، سرلد، گوگلی، کیجا قلعه، نرو خرو ) به وفور یافت می شود.

خواص آویشن

  • اگر آویشن را در یک لیتر آب دم کرده و روزانه از آن میل شود دارای خواص زیر است:

مقوی اعضای بدن و معده ، ضد نفخ معده، ضد تشنجج، رفع تشویش و اضطراب و صرع، درمان سرفه، بیماری کلیه، ضد قارچ، تقویت گردش خون، رفع عفونت های ریوی، سوء هاضمه، دل درد و ...

  • با استنشاق پودر آویشن می توان خونریزهای بینی را متوقف کرد.
  • دم کرده آویشن به همراه عسل درمان مناسبی برای رفع کرمک و افزایش حس بینایی است.
  • جوشانده غلیظ آویشن ماده ای موثر برای رفع ریزش موی سر و تقویت پیاز مو است.

عوارض آویشن

 مصرف بیش از حد آویشن می تواند باعث اسهال، استفراغ، وجود آلبومین در ادرار، سرگیجه، ضعف قلب و ایجاد صدای وز وز در گوش شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۹۴ ، ۱۴:۴۱
دوستعلی علیخانی

اماکن زیارتی بنافت (امامزاده سید عسکری)

امامزاده سید عسکری در دهستان بنافت و در نزدیکی روستای ولیک بن، در کنار رودخانه تلار واقع شده است . فاصله امامزاده با جاده اصلی یک کیلومتر می باشد .

امکانات رفاهی امامزاده :

·          مسافرخانه

·          لوله کشی آب شرب

·          سرویس بهداشتی

·          محوطه سازی زیبا ، همراه با درختان سر به فلک کشیده

 

 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۹۴ ، ۱۴:۱۹
دوستعلی علیخانی

کاربرد رزین

این وسیله بیشتر در نزد نوجوانان و جوانان دهستان بنافت طرفدار داشت که از آن جهت شکار پرندگان از جمله گنجشک، تیکا، اویا، کبوتر صحرایی و همچنین جهت نشانه گیری که در واقع نوعی سرگرمی و بازی بود مورد استفاده قرار می گرفت. به عنوان مثال یک قوطی خالی یا یک قطعه چوب را به عنوان هدف در نظر می گرفتند و به طرف آن تیراندازی می کردند. شخصی که بیشترین تیر را به هدف می زد به عنوان برنده محسوب می شد. در حال حاضر نوجوانان و جوانان دهستان بنافت از این وسیله به ندرت استفاده می کنند.

اجزای تشکیل دهنده رزین

    یک قطعه چوب به شکل Yیا V به ضخامت یک الی دو سانتیمتر و به طول ده الی دوازده سانتیمتر

    دو قطعه کش به طول بیست الی بیست و پنج سانتیمتر و عرض دو سانتیمتر

    یک قطعه چرم نازک به طول ده سانتیمتر و عرض سه سانتیمتر

    مقداری کش پهن و نازک جهت بستن اجزای رزین به هم

روش ساخت رزین

دو کش بیست الی بیست وپنج سانتی را به وسیله ی کش به دوشاخه (رزین چو) محکم ببندید. سپس با چاقو دو طرف چرم را سوراخ کنید و کش های بیست الی بیست و پنج سانتی را از داخل آن رد کنید و بوسیله دو تکه کش نازک آنها را به چرم محکم ببندید.

روش استفاده از رزین

تیر رزین معمولا از سنگ های گرد به قطر یک الی دو سانتیمتر انتخاب می شود. سنگ را در قسمت چرمی رزین قرار دهید. با یک دست چوب رزین و با انگشت شست و اشاره دست دیگر قسمت چرمی رزین را بگیرید و تا آنجایی که قدرت دارید آن را بکشید. بعد دستی که چرم را نگه داشتید رها کنید تا تیر به سمت هدفی که نشانه گرفتید برخورد نماید.


 بنده مطمئنم که اهالی دهستان بنافت خاطرات شیرینی از شکار یا بازی با رزین دارند که برای دیگران شنیدنی خواهد بود. لطفا در بخش نظرات خاطرات شیرین خودتان را بازگو نمایید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ خرداد ۹۴ ، ۲۰:۵۶
دوستعلی علیخانی

ونوشه چینی

یک از راههای کسب درآمد اهالی دهستان بنافت در دهه های گذشته فروش بنفشه بود. معمولا این کار از نیمه دوم اسفند شروع و در نیمه اول فروردین خاتمه می یافت. این کار بیشتر توسط خانم ها صورت می پذیرفت. پس از اینکه بنفشه ها را از بیشه زارها می چیدند آن را خشک می کردند. مقداری را  جهت مصرف سالانه کنار می گذاشتند و بقیه را به خوابار فروشی های داخل محل می فروختند و در قبال آن از مغازه دار کالا یا پول دریافت می کردند. اسامی تعدادی از مغازه داران قدیمی دهستان بنافت که از مردم بنفشه می خریدند را خدمت شما معرفی می کنم.

روستای دادوکلا : مرحوم بخشعلی طالبی،مرحوم مهرعلی بکروی، مرحوم عشقعلی باقری، مرحوم علی قاسمی

روستای ولیکچال : مرحوم حاجی شعبان یوسفی

روستای سودکلا: مرحوم حاجی لطف اله طیبی، مرحوم مشهدی محمد طیبی

روستای سنگده : مرحوم ... پیروی،مرحوم ... پاکدامن، عیسی موسوی،

روستای پاجی : مرحوم حاجی حسین محمدی، پیرجان خلیلی

روستای جورجاده: حاجی مرتضی جعفری

روستای وزملا: مرحوم رمضان شعبانی

روستای میانا: مرحوم میرزا عباسعلی اسپهبدی، محمد ولی رحمانی

روستای ولیک بن: مرحوم سید عیسی نصیری ،عزت نوری 

چنانچه نام و نام خانوادگی شخصی را اشتباه نوشته ام لطفا در بخش نظرات اطلاعات صحیح را مرقوم فرمایید .

خواص بنفشه:

تمام قسمتهاى گیاه بنفشه مخصوصا ریشه آن داراى ویولین است، طبق آخرین تجربه هاى علمى که روى گیاه بنفشه بعمل آورده اند معلوم شده است بنفشه داراى موسیلاژ، آسیدسالیسیلیک، ماده رنگى، معلوم، قند ایرون، آسیدمالیک و ویولین مى باشد.

بنفشه اگر تازه باشد شکم را استراحت مى دهد، صفرا را کم مى کند، سینه را پاک کرده و آنژین را درمان مى کند.

بنفشه جهت درمان برونشیت، سیاه سرفه، گریپ، میگرن، زکام، و یا اختلالات کلیه مورد استفاده قرار می گیرد.

امام علی (ع) فرمودند: حرارت تب را بوسیله بنفشه و آب خنک از بین ببرید.

پیروان مکتب بقراط حکیم، بنفشه را براى سردرد، آفتاب زدگى و بیماریهای عفونى همراه با تب و لرز تجویزمى کردند.

جهت درمان برونشیت، جوشانده گل بنفشه خشک را با عسل، شیرین کنید و هر روز سه تا پنج بار و هر بار یک فنجان از آنرا بنوشید.

بنفشه براى درمان انواع آنژین، برفک، خون ریزى لثه و امراض پوستى، به کار مى رود.

براى درمان برفک و آنژین 30 تا 50 گرم گل بنفشه خشک را در یک لیتر آب بجوشانید و بعد از 15 دقیقه آن را غرغره کنید.

با 50 گرم  جوشانده  گل بنفشه خشک  روزى دو بار دهان را شستشو دهید تحریکات لثه ها را متوقف مى کند و آنها را محکم مى سازد و در نتیجه دچار خونریزى لثه نمی شوید.


بورم ویشه بَچینم مِن وَنوشه

وِره بَرسم و هاکنم تونه

گوجوجوک ره بَهیرم پو هاکنم

چپ چپا فرش هاکنم یار خِنه


چنانچه شما یا بزرگترهای شما خاطراتی از ونوشه چینی یا فروش بنفشه به مغازه داران قدیمی دارید لطفا در بخش نظرات عنوان کنید.




۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ خرداد ۹۴ ، ۲۰:۳۷
دوستعلی علیخانی

شعبان نادری رجه متولد سال1350 شمسی، ساکن پل سفید،  شهرستان سوادکوه، دارای مدرک تحصیلی کارشناسی ادبیات فارسی و دبیرادبیات مدارس شهرستان سوادکوه هستند. شعرهای وی در کاست های استاد ابواحسن خوشرو و محمود شریفی و دیگر خوانندگان مازندرانی مورد استفاده قرار گرفته است.

   استاد شعبان نادری در همایش های پاسداشت دهستان بنافت حضور گرم و صمیمی داشته اند و باخواندن اشعار محلی اهالی دهستان بنافت را همیشه سر ذوق آورده اند.

 شعر مله‌ی استاد نادری پیام‌های زیادی دارد. ایشان مسائل متعددی را در این شعر مطرح کرده‌اند که متاسفانه در  جامعه‌ی کنونی هر روز با آن روبرو هستیم و با آن‌ها دست و پنجه نرم می کنیم و چشمان خود را خواسته یا ناخواسته بر روی این واقعیات بسته‌ایم و ریشه به تیشه یکدیگر می زنیم.

هئیی ئه ریشه رِ هره کشمبی                 بیستا بیستا داز و دره کَشمبی

راضی به حق خودمان نیستیم و فقط خودمان را می‌بینیم. در اطراف ما عده ای بدون شام سر بر بالین می‌گذارند و عده ای دیگر آرزوی پوشیدن یک دست لباس نو را دارند.

درنه وچونی وِشنا خِسّنه                   بی‌بالش، بی سرین، بی‌لا خِسّنه

اگر بخواهیم بیت بیت شعر مله را از زوایای مختلف مورد بررسی قرار دهیم به قول معروف، «مثنوی هفتاد من کاغذ شود» و در این مجال نمی گنجد. پس قضاوت و تفسیر شعر مله را بر عهده‌ی خودتان می گذارم انشاالله که به خودمان بیاییم و جور دیگری به دنیا و اطرافیانمان نگاه کنیم.  

مَله

مه مله بلندِ حِصار نداشته                                                                           

هیچ کسی پاپِلی جا کار نداشته                                                                      

اِماجه هر روز دل دَکِش نکردنه                                                      

گل رِ لو نیتنه نَخِش نکردنه                                                               

هئیِ گپِ جا ایمون داشتمی                                                                  

 اِفتاب رِ شه سرپیش مهمون داشتمی                                

هیچ کس رَفِق رِ دکلاب ندائه                                                           

رفیقِ دسِّ به طناب ندائه

دیگه شه دل رِ سنگِ چین هاکردمی                                        

 اِفتاب رِ دلِ جا بریم هاکردمی                                               

دیگه دل رِ بندِ کلی بهیته                                                                           

  لمبیک دَکِته تن رِ دی بهیته                                                              

اسا حیاط به حیاط سیم بزوئه                                                           

 بلوک جا شیشه بریم بزوئه             

امه یاد بورده اتّا ریشه بیمی                                                              

همه اتّا او په‌ی وچه بیمی                                                                 

ته یاد بورده پیته کَلوش رِ کردی                                                        

 یا که اون لَش بزه روپوش رِ کردی                                             

کَسِر دومبی فقیرِ وَر هنیشیم                                                                         

 یا پیت کته لمه‌ی سر هنیشیم                                                          

نِلِمبی تن فقیرِ تن رِ بنده                                                                           

پیرن، چارویدارِ پیرَن رِ بنده                                                                 

تش هایته موزی دار رِ او نزمبی                                                    

شه دس رِ مشک و عطرِ رو نزمبی                                               

اینتی بیمی که برار رِ نشمبی                                                          

در سوزنه افرا‌ دار رِ نشمبی                                                        

انه روزی اِفتاب رِ راه ندِمبی                                                                         

تیر بخرده شوکا رِ جا ندمبی                                                              

شو دکته آدم رِ سو ندِمبی                                                         

اتا «روح پاپلی» رِ او ندِمبی                                                            

ملیجه‌ی دسِّ نون رِ گیرمبی                                                             

تیکای ملک و سامون رِ گیرمبی                                            

انده مزّیر که خو کوتن بهینه                                                            

یک شو لوتکی وطن بهینه                                                                 

عُمِر بورده عاشِقِ گل نهیمی                                                               

عاشِقِ خوندِشِ بلبل نهیمی                                                       

اتا عمرِ دل به اندون هدامی                                                                 

 دل رِ دسی دسی زندون هدامی                                                      

ندامی دل رِ کوتر کوه بوره                                                              

 ماه چارده شوی پادو بوره                                                  

گِلِ ونوشه‌ی گِر رِ نِشامی                                                        

عشقِ امیر و گوهر رِ نِشامی                                                             

دیگه مه مله بالِ ماس دنیه                                                                       

 اتّا آدِمِ رُک و راس دنیه                                                                    

هئیی ئه ریشه رِ هره کشمبی                                                                        

بیستا بیستا داز و دره کَشمبی                                                                 

اتّا دارا صدتا فقیر درنّه                                                                            

صد تا به نونِ شو اسیر درنه                                                               

درنه وچونی وِشنا خِسّنه                                                                  

بی‌بالش، بی سرین، بی‌لا خِسّنه                                                             

ندائه مال که فخر و فیس هاکِنی                                                         

جمع هاکِنی و دس رِ میس هاکنی                                                 

مال هدائه اَتی رِ تیم هِشِندی                                                        

  اَتی رِ سفره‌ی یتیم هِشِندی                                                                     

دَس هدائه فقیرِ دس رِ بیری                                                                       

تا مظلوم حقوق رِ پس بهیری                                                             

زنده اون نیه تَشِ سو بکوشه                                                            

گِل رِ لو بیره، بک و بو بکوشه                                                        

چه وِنه کوتر رِ کپّل بَزِنیم؟                                                                                    

 هئی رِ تهمتِ باطل بزنیم                                                                     

چه وِنه چلچلا رِ هیش هاکِنیم؟                                                 

 پاپِلی بمو در رِ پیش هاکنیم                                                      

بِلیم شوکا زلالِ او بخره                                                                        

بوره ممرز کشه تو بخره

  بِلیم تیکا خِر و خشی هاکنه                                                                       

هرجا خوانه شه کوچ کَشی هاکنه                                             

بلیم بلبل شه سه سِرنا بزنه                                                                        

 بوره ویشه به ویشه پا بَزِنه                                                                   

تا دَرِمبی او رِ تیلِن نکنیم                                                                        

 بدی به سبزه و هِمن نکنیم                                                                     

سر آخِر یک وجه کفن ورمبی                                                        

اتّا میس خاک، سرین بِن وَرِمبی                                               

امه جا اتّا اسم و نوم موندنه                                                                          

اتّا مزار بی‌نشون موندنه


با کلیک روی لینک زیر به کانال تلگرامی بنافت بپیوندید

benaft11@

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ خرداد ۹۴ ، ۰۹:۱۹
دوستعلی علیخانی