باورها
باور در لغت یعنی: سخن، یقین، اعتقاد
باورها به گذشته های دور تعلق دارند که به صورت آگاه یا ناخودآگاه به اندیشه و رفتار انسان ها فرمان می دادند.
اما در حال حاضر با توجه به تغییرات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و ماشینی شدن زندگی انسان ها اغلب آنها از کاربرد و استمرار باز مانده اند و بسیار کمرنگ شده اند.
نظر شما خواننده محترم در مورد باورها که بازماندهی اسطوره ها، حماسه ها، سنت ها و ارزش ها و آداب گذشتگان ما هستند، چیست؟ لفطا در بخش نظرات این موضوع را به چالش بکشید.
جهت آگاهی به برخی از باورهای مردم با صفای مازندران که به مثابه ی قطره ای از دریا است اشارتی خواهم داشت.
ü پشت سر مسافر، آب یا برنج می ریختند و باور داشتند که مسافرشان بزودی و سلامت باز می گردد.آب می ریختند تا زود برگردد. برنج می ریختند تا سیر باشد و در ناز و نعمت روزگار بگذراند.
ü در منزلگاه های رمه ها، در حضور افراد خلافکار و ناپاک از دوش زدن (تلم زدن) خوداری می کردند و بر این باور بودند که این کار برکت را از بین می برد.
ü در مورد نامگذاری سال نو بر این باور بودند که:
· اگر سال روی مرغ نو شود، آن سال، سال خوردن و خوابیدن است.
· اگر سال روی مار نو شود، آن سال، سال جنگ و جدال و فراوانی آب است.
· اگر سال روی خوک نو شود، آن سال، سال فراوانی است.
· اگر سال روی اسب نو شود آن سال، سال نیکو و خوبی است.
· اگر سال روی خرگوش نو شود، آن سال، سال خوابیدن زیاد و صلح است.
· اگر سال روی گاو نو شود، آن سال، سال جنگ و شاخ به شاخ است.
-
گالش
ها و چوپانان از وزن کردن، تقسیم و جا به جا نمودن محصولات دامی، در انظار عمومی
پرهیز می کردند و این کار را در خفا انجام می دادند و بر این باور بودند که چشم
زخم می خورند و محصولاتشان کم می شود.
-
برگردن
حیوانات خانگی برای دفع چشم زخم یک یا چند سنگ کبود (میر کا) می آویختند.
-
از
نفرین و آه پیرزنها هراس داشتند و براین باور بودند که « پت پته نفرین » یعنی:
نفرینی که از دل برآید و با آه و ناله توام باشد، کارگر می افتد.
-
هر
گاه بچه یی دچار سکسکه های مداوم می شد، برای این که این کار از یادش برود، نخ
کوتاهی را با زبان خیس می کردند و آن را روی بینی بچه قرار می دادند تا سکسکه اش
قطع شود.
- براین باور بودند که بوسیدن پشت گردن بچه خوب نیست، زیرا در آینده، نازک نارنجی می شود و زود قهر می کند.
-
شب
ها هنگام خواب جوراب را بر بالای سر، کنار متکا یا بالش قرار نمی دادند و بر این
باور بودند که موجب دیدن خواب های بد می گردد.
-
باور
داشتند: اگر کسی قورباغه ای را بکشد، در عروسی اش هوا بارانی می شود.