بنافت

بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

بهار و زمستون بَیتِنه کشتی

بهار بزکش بَزو هاکِرده مستی

زمستون هِم با فنِّ پلنگ‌شکن 

بهار ره بِنه بَزو، بَیته هستی

ترجمه فارسی

بهار و زمستان سر شاخ شدند و کشتی گرفتند

بهار، زمستان را فن بزکش زد و خوشحال شد 

زمستان فن پلنگ‌شکن را روی بهار اجرا کرد 

پشت بهار را به زمین زد و همه چیزش را گرفت

📝 دوستعلی علیخانی / اسفند نود و هفت 

توضیحات

بزکش

برای اجرای این فن باید کشتی گیر با یک دست، گردن حریف را در اختیار بگیرد و با دست دیگر مچ را مهار کند. بدین ترتیب کشتی گیر می تواند حریف را به پل برده یا حداقل او را خاک کند

پلنگ شکن

 در فن پلنگ شکن، کشتی گیر، حریف را به سمت خود کشیده و با قدرت دست و حرکت پا او را از پشت به روی تشک می اندازد.


 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ اسفند ۹۷ ، ۱۴:۳۹
دوستعلی علیخانی



به خاطر طغیان رود تجن ساری متاسفانه جزیره مصنوعی، سرویس های بهداشتی، فضای سبز، وسایل ورزشی، مسیر پیاده رو و پیست دوچرخه سواری پارک ملل شهر ساری کاملا زیر آب رفت.

تجِنِّ غِظ بَهیته بِموئه لو 
مَردِم ره هول هِدا بَیته چِشِ سو 
شه وَر پَهلی ره هاکِرده زِر و رو 
غِب هاکِرده پارک مِلل زِرِ او 

ترجمه فارسی

رودخانه تجن عصبانی شد و طغیان کرد 
باعث وحشت مردم شد و خواب را از چشمانشان گرفت
هر چیزی که اطرافش بود، تخریب کرد 
پارک ملل ساری را زیر آب غیب کرد 

دوستعلی علیخانی / اسفند نود و هفت

با کلیک روی لینک زیر به کانال تلگرامی بنافت بپیوندید

benaft11@

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ اسفند ۹۷ ، ۱۹:۰۵
دوستعلی علیخانی


بهارِ سبزه‌زار ، دل وِنه دَوِّم 

مه مَنگو خالک مار، دل وِنه دَوِّم 

اَتّا خَله اَرمون مشت هسته مه دل 

مه پِسر نومزه‌دار، دل وِنه دَوِّم 

ترجمه فارسی

بهار فصل سرسبزی است دوست دارم باشم تا از زیبایی‌هایش لذت ببرم 

گاوم گوساله‌ی کوچک دارد دوست دارم باشم تا از او مراقبت کنم 

آرزوهای زیادی را در قلبم جای دادم 

پسرم نامزد دارد دوست دارم باشم تا برایش جشن عروسی بگیرم 

دوستعلی علیخانی /  اسفند نود و هفت 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ اسفند ۹۷ ، ۰۷:۴۹
دوستعلی علیخانی

بوی بِهار دَپیته اَمه دیار 

وَنوشه بَچینِم خاطرِ نگار 

تشی سِمبارِ او ره بیارم جوش

دَم هادِم وَنوشه بِرای دلدار

ترجمه فارسی

بوی بهار تمام محله‌ی ما را خوشبو کرد 

به صحرا بروم و برای نگارم بنفشه بچینم 

آب سماور آتشی را به جوش بیاورم 

تا برای دلدارم دمنوش بنفشه دم کنم 

دوستعلی علیخانی / اسفند نود و هفت 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۹۷ ، ۱۱:۳۷
دوستعلی علیخانی

مِن تِسته هوا ره هاکِرْدْمه تمیز       

اکسیژن هِدامه بَیمه ته کنیز 

نِشْتْمه لائز تِره آواره هاکْنه   

ته مِره رِز هاکِردی با تورِ تیز 


ترجمه فارسی

من هوای پاک و تمیز را به تو هدیه دادم 

اکسیژن مورد نیازت را تامین کرده و به تو خدمت کردم

جلوی سیلاب را گرفتم تا خانه‌ات خراب نشود و آواره نشوی 

اما تو چی؟ با تبر تیز به جانم افتادی و مرا قطعه قطعه کردی  


دوستعلی علیخانی / اسفند نود و هفت 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۷ ، ۱۱:۰۴
دوستعلی علیخانی

 

گالِش مِنزِلِ کنسرت دارنه صِفا 

تِلِمِ ساز دِنه خِجیرِ صِدا

جونِکا خوندِنه، مَنگو زَنده تال 

گوکِ‌زا شَنگول هَسّه کِنده سِما 

ترجمه فارسی 

کنسرت گالش منزل صفای دیگری دارد 

ساز تلم صدای خوب و دلنشینی دارد 

گاو نر می‌خواند و گاو ماده با زنگوله‌اش ساز می‌زند

گوساله شاد و سرخوش است و می‌رقصد  

دوستعلی علیخانی / بهمن نود و هفت 

گالش مِنزل : محل نگهداری گاو‌ در جنگل یا صحرا

تِلِم : وسیله‌ای که با آن از ماست کره می‌گیرند

🍀🍀🍀🍀🍀

گالش صِوی مِنزِلِ سو کوشِنه

خالِک ره مار دِنه، مَنگو دوشِنه 

ماسِنه پَرِ دَسته زَنده تِلِم 

کره ره خیک کِنده بازار روشِنه

 ترجمه فارسی 

گالش صبح زود چراغ داخل کلبه را خاموش می‌کند

گوساله را به سمت مادرش روانه می‌کند تا گاو را بدوشد

دسته‌ی پره‌ی تلم را می‌گیرد و مشغول تلم زدن می‌شود

کره را داخل مشک می‌ریزد و در بازار می‌فروشد

دوستعلی علیخانی / بهمن نود و هفت 

🌻🌻🌻🌻🌻

ته وِسته گالش بَیمه بوردْمه ویشه  

ته ‌وِسته شه لینگ ره بَزومه تیشه

ته وِسته خوی دِله گوتْمه پیشه

ته وِسته قطع هاکِردِمه شه ریشه

ترجمه فارسی 

به خاطر تو به جنگل رفتم و به شغل گالشی روی آوردم 

به خاطر تو هنگام کار با تیشه پایم را زخمی کردم 

به خاطر تو وقتی که خواب بودم دچار پریشانی می‌شدم 

به خاطر تو ریشه‌ام را قطع و نیست و نابود کردم 

دوستعلی علیخانی / دی نود و هفت 

🌼🌼🌼🌼🌼

گالشی هاکِردْمه کوه و مازِرون

دارِه سَر وَلگ و واش گیتْمه زِمِسّون

سِن هفتاد، قِد بورده، قَد بَیّه کَمون

گو ره را هادِم مِن سمت قَورِستون

ترجمه

در کوه و دشت های مازندران دامداری کردم 

در فصل زمستان بالای درخت می رفتم و برای دام برگ و واش تهیه می کردم

به سن هفتاد سالگی رسیدم، نیرو و قدرت ندارم، اندامم مثل کمان خمیده شد

بخاطر همین دام هایم را باید مانند خودم روانه‌ی قبرستان کنم 

شعر: دوستعلی علیخانی / آبان نود و پنج 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۹۷ ، ۱۱:۰۳
دوستعلی علیخانی

تقدیم به مادر عزیزم که همیشه یار و یاورم بود.

مامان جون روزت مبارک 💜🌷


نِنا وه چِکِل به چِکِل تَجِمبه 

تِسپه لینگ وومبه، دازه ره مِجِمبه

کوه‌ی اورشِمک چیمبه، بَوّی درمون

کوه‌ی سوزی تِسته پلا پَجِمبه

ترجمه فارسی 

برای تو ای مادرم از این کوه به آن کوه می‌روم 

پا برهنه از روی خارهای گیاه گون عبور می‌کنم 

تا جهت درمانت از کوه گیاه دارویی آویشن بچینم 

و از سبزی های معطر کوه برایت سبزی پلو درست می‌کنم 

دوستعلی علیخانی / اسفند نود و هفت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۷ ، ۱۸:۵۹
دوستعلی علیخانی

بهترین هدیه برای یک مادر این است که ببیند نهالی که آن را پرورش داده است سبب خیر برای او و دیگران شده است. 

دیروز مادر مرا کول می‌کرد. امروز وظیفه من است که به پاس زحماتش او را کول کنم و به اموراتش برسم. 

پِسِر چِش سو، روح تِسته تَجِنه

بِدونِ ته مه چِشمون نَخِسنه

مه نِهال ره بَوین چِتی هِدا بار 

پِسِر مِره اِسا شه دوش کَشِنه

ترجمه فارسی

پسرم نور چشمانم هستی روحم به سویت پرواز می‌کند

بدون تو هیچوقت چشمانم به خواب نمی‌روند

ببینید چطور نهالم، عاقبت به بار نشست 

پسرم حالا عصای دستم شده و مرا به دوش می‌کشد 

دوستعلی علیخانی / بهمن نود و هفت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۷ ، ۱۸:۵۵
دوستعلی علیخانی


طرز تهیه لور در دهستان بنافت 

به آب بدست آمده از پنیر « پندیر او » می‌گویند. آب حاصله از پنیر را داخل دیک ریخته و روی اجاق قرار می‌دهند تا به جوش بیاید زمانی که ماده‌ا‌ی سفیدرنگ و نیمه سفتی روی آن ظاهر شد آن را داخل پارچه‌ای نازک و تمیز می‌ریزند و گره‌ی محکمی زده و آن را آویزان می‌کنند تا آب آن خارج شود.

ماده سفت شده‌ی داخل پارچه را لور می‌گویند که معمولا همراه با نان در وعده‌ی غذایی صبحانه یا عصرانه میل می‌کنند. 


در سنوات گذشته دامداران بنافتی به کارگاه‌های پنیرسازی که در سطح منطقه فعالیت داشتند شیر تحویل می‌دادند، مرسوم بود که بعد از عملیات پنیرسازی مقداری  آب پنیر یا « پندیر او » را از صاحب کارگاه دریافت کرده و تبدیل به لور می‌کردند.  

نویسنده : دوستعلی علیخانی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۷ ، ۱۷:۳۹
دوستعلی علیخانی

چن روز پیش بوردمه مَله، اتّا شو نِنای پَهلی بَموندسمه

باتمه فردا خوامبه بورم شهر

باته وچه جان ویشتر بَموند

باتمه کار دارمه ننا 

باته دوندی مه دل چه چی خوانه

باتمه نا 

باته مه دل ونه انده ورف بزنه که راه دَوِسته بَوو تا ته ویشتر مه پهلی بموندی 

من هم از زوون شه جان مار اینتی باتمه


مه اَرمون هَسه، ورف بَزِنه تا چاج 

دَمه بَزِنه ته بَوّی هاج و واج 

وَرف پِندِس هِدا بَوّه بَیره ته راه 

ته مه وَر بَموندی دِل بَزِنِم لاج

ترجمه فارسی

 آرزو دارم آنقدر برف ببارد تا سقف خانه را بپوشاند

آنقدر باد و بوران بیاید تا تو متحیر و مبهوت شوی

آنقدر برف زیاد ببارد تا مسیر رفتنت را مسدود کند

تا قلبم را باز ‌کنم و تو را در آن جای دهم بلکه کنارم بمانی 

دوستعلی علیخانی / اسفند نود و هفت 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ اسفند ۹۷ ، ۰۸:۱۹
دوستعلی علیخانی

تقدیم به کسانی که با توجه به کهولت سن هنوز هم کار می‌کنند تا دست‌شان را پیش هر کسی دراز نکنند. اما افسوس که چرخ زندگی آنان به سختی می‌چرخد. 

غم مه کَشه نیشْته خاطِرِ زِنا

بار فِروش نَشونه بَهیته صِدا

دلبر مریضه دوا خوانه مِجه 

رو نَنه خِنه بورِم مِن بی دِوا 

ترجمه فارسی

بخاطر مشکل زنم، غم و اندوه وجودم را فرا گرفت 

از بس داد زدم صدایم گرفت اما کالایم به فروش نرفت 

دلبرم مریض است از من درخواست دارو کرد 

چه جوری بدون دارو وارد منزل شوم و صورت دلبرم را نگاه کنم 

دوستعلی علیخانی / بهمن نود و هفت 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۹۷ ، ۱۳:۳۹
دوستعلی علیخانی


چهل روز است که در فراق پدرم می‌نالم و شب‌هایم را به امید دیدن رخسارش در خواب به صبح می‌رساندم. 


 چِهِل شو هَسته بِبا بَزوئه پَر 

پئی ره نِشائه، مه دل بِمو دَر 

بِصتا بِصتا وِلِق دِمبه شه بِرمه 

خو وِزه بَیته، ته فکر دره مه سَر  

ترجمه فارسی

چهل شب است که پدر پرواز ابدی کرد 

پشت سرش را نگاه نکرد. قلبم از جایش بیرون آمد 

در خلوتم بدون سر و صدا از فراقش گریه می‌کنم

از بس به تو فکر می‌کنم چشمانم به خواب نمی‌روند 

دوستعلی علیخانی / بهمن نود و هفت 

با کلیک روی لینک زیر به کانال تلگرامی بنافت بپیوندید

benaft11@

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ بهمن ۹۷ ، ۲۰:۰۳
دوستعلی علیخانی


 « عجب روزگاری بَیّه، همه بِرمه کِنّه. از سِر بَهیر تا نیم سِر و وِشنا »

ته خِنه هَسته ویلایی

مه خنه هَسته بلوکی 

ته دارنی سونا، جکوزی 

مه تَن شورون سیمانی

ته ماشین هسته میلیاردی

مه اتول پیکان قدیمی 

ته باغ دارنی هکتاری

مه باغچه، نیم خَویزی

ته غذا هَسته اعیونی

مه غذا نون پنیر سبزی

ته لباس ابریشمی 

مه چیت هَسته معمولی

ته سِر مونی نَدوندی

هَمِش گلایه کِندی

فقط شه خِد ره وینْدی

گونی نِدارمه هیچی 

دِنیا ره هورت بَکِشی

کِجه خوانی بَوِری

مِن کِمبه کارگِری 

زِنا شونه بار چینی

کِنِسته بارم زاری

از دست فقر، نِداری

ته داد زَندی از سِری

مِن غه کِمبه از وِشنی 

قدیما گوتِنه اینتی

سِر کِنده برمه زاری

نیم سِر هِم برمه زاری

وِشنا هِم برمه زاری 

معادل فارسی کلمات و ترکیبات

برمه کِنّه: گریه می‌کنند 🌻 سِر: سیر 🌻 نیم سِر: نیمه سیر 

وِشنا: گرسنه🌻 خِنه: خانه🌻 تن شورون: محل شستشوی بدن

نیم خَویز: معادل ۵۰۰متر🌻 چیت: نوعی پارچه 

رَخت: لباس 🌻 خِد: خود🌻 ویندی: می‌بینی

هورت: بالا کشیدن🌻 کِجه: کجا🌻 بَوِری: ببری

بارچینی: کندن میوه از درخت🌻 کِنِسته: برای کی

بارِم: بگویم🌻 زَندی: می‌زنی🌻 وِشنی: گرسنگی

غه کِمبه: فریاد می‌زنم🌻 گوتنه اینتی: این‌طور می‌گفتند

دوستعلی علیخانی / دی نود و هفت 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۹۷ ، ۲۰:۲۲
دوستعلی علیخانی

تقدیم به پدران و مادران پیری که در مناطق کوهستانی مازندران سکونت دائم دارند و آخر هفته چشم به راه فرزندانشان هستند تا دیدار تازه شود. 

یِلاقِّ وَرف سرهایته راه بِمو بَند

ماشینِ زنجیر بوسته دَکِته هَند

غزل ره بار هاکِنم خِرْدْ و خِراک 

نِنا منتظره، وَرفْ کِمبه دَس‌کَند 

ترجمه فارسی

ییلاق را برف فرا گرفت جاده مسدود شد 

زنجیر اتومبیلم پاره شد داخل کانال افتاد 

لوازم مورد نیاز و خوراکی را بار اسب سفیدم می‌کنم

چون مادرم منتظره، برف را با دست‌هایم کنار می‌زنم تا به او برسم 

دوستعلی علیخانی / بهمن نود و هفت 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۹۷ ، ۱۴:۵۳
دوستعلی علیخانی


وَرِقه در بِمو بوردْمه سربازی  

کَلّه ره تاس هاکِردِنه دژبانی 

نظام جمع و رژه صدای شیپور  

هَمِش وِنا بوشیم تابع دستور

میدون تیر و صحرا و خشمِ شو 

قِرار نِدارِمْبی هَمِش دو به دو  

اَمه غذا  لوبیا،  عدس پِلا 

اَرمونِ ننای بَپته غِذا 

آفتابی روزِ گرمی و سوزِ شو 

مه چِکِلِ تَن ره هاکِردِنه او 

بیدار باش صِوی، غه‌ی فرمانده

خو وِسته لوچِمه، بَیمه درمانده

نگهبونی، تیناری و دلتنگی 

آزار دِنّه روح سرباز خدائی

مرخصی شومبه خِشحال و خندون 

دَگِردِستنِ ماقع اَسری بارون

بِبا مِسته دَق دَقه دِنه پیغوم 

کِلاه ره چَرخ هادی زود وونه تِموم   

ساعات شه سَر جا جه نَخِرنه تِکوم 

روز وِلار هایته، خِلمِت نَوونه توم 

مه کمر یِراق و تِفِنگ مِنه دوش 

کی سربازِ دلِ گپ ره کِنده گوش

دوستعلی علیخانی / آبان نود و هفت 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ بهمن ۹۷ ، ۲۰:۰۶
دوستعلی علیخانی