یادش به خیر
جمعه, ۲۸ دی ۱۳۹۷، ۱۰:۱۴ ق.ظ
زمونی که بچه بودم تموم برادرها و خواهرها زیر یک سقف بودیم. شبهای طولانی، سرد و پربرف زمستون اون سالها، کنار بخاری هیزمی، مادرجون همراه یه سینی چای با تنقلاتی مانند گندم برشته شده، کشک و گردو از ما پذیرایی میکرد.
خیلی دلتنگ اون شبها هستم. واقعا دلم برا اون شبها لَک میزنه.
وَرفِ لانگه کِمبه ته راه بَوو باز
لَله ره وا کِمبه تِسته زَمبه ساز
گَنویشته و کشک و اَغوز شب چَره
مه دست ویشتر بَر نِنه ته نَکون ناز
ترجمه فارسی
برفها را کنار میزنم تا راهت باز شود
در لَلهوا میدمم و برایت آهنگ میزنم
با تنقلاتی مانند گندم برشته شده، کشک و گردو از تو پذیرایی میکنم
بیشتر از این در توانم نیست ناز نکن و از من بپذیر
دوستعلی علیخانی / دی نود و هفت
۹۷/۱۰/۲۸