سه گسفنک
خاطرات شب مانی در سه گسفنک واقع در خط الراس نرو خرو
۱۴ سال از صعود به سه گسفنک و یخچال بِگذِشته. انگار دیروز بییه که با پییر، برار، پسر و خِرزاها بوردمی کوه. عجب خاطرهی به یاد موندنی اون شو رقم بَخرده.
هِوا ستاره بارون ( هوا مملو از ستاره بود )
اَبِر بَیته آسمون ( یک دفعه ابر آسمان را پوشاند)
رَد بزوئه ناگِمون (ناگهان رعد و برق زد )
قَه هاکِرده آسمون ( آسمان غرّش زد )
وَچون هاکِرْدْنه زِله ( بچهها از ترس فریاد زدند )
وارش بِموئه بِنه ( باران زمین را خیس کرد )
اَمه تَش بَیّه خاموش ( آتش ما خاموش شد )
خو بَهییه فِراموش ( خواب از چشمانمان پرید )
سر تا پا بَهیمی شیر ( از سر تا پا خیس شدیم )
بوردِمی گلیجِ زیر ( زیر جاجیم پناه بردیم )
میا بوهرده پِئی ( ناگهان ابرها محو شدند )
در بموئه ماه ته تی ( صورت ماه نمایان شد )
دِواره تَش بَیّه روش ( دوباره آتش را روشن کردیم )
کتری او بِمو جوش ( آب داخل کتری به جوش آمد )
ستاره زوئه چشمِک ( ستاره چشمک میزد)
دَم هِدامی اورشِمک (با گیاه آویشن دمنوش درست کردیم)
سیب زمینی خِلِ بِن (سیب زمینی را زیر آتش پختیم )
گرم دینگو اَمه بَدِن (و با خوردن آن بدنمان گرم شد )
وَچون کِردنه مستی ( بچهها خنده میکردند و شاد بودند)
پییر گپ زو قدیمی ( پدرم خاطرات گذشته را برایم بازگو میکرد)
از گِلرد و از رِزسر ( خاطراتی از مرتع گلرد و ریزسر )
از زرجو تا سنگسر ( همچنین از مرتع زرجو تا سنگسر )
هیچکی ره نَهیته خو ( آن شب هیچکس تا صبح نخوابید )
خاطره بَیّه اون شو (آن شب برای همگی یک خاطرهی به یاد ماندنی شد)
دوستعلی علیخانی / اردیبهشت نود و هفت