بنافت

بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تیرماه سیزده شو» ثبت شده است

یکی از جشن های مهم مازندرانی ها تیر ماه سیزده شو بود.(۱۳ تیرماه تبری برابر با ۱۲ آبان خورشیدی) تاریخ نویسان این جشن را به حماسه ی آرش کمانگیر نسبت می دهند.

 این جشن در دهه های گذشته در بین اهالی با صفای دهستان بنافت با شور و حال وصف ناپذیری برگزار می شد به مرور زمان این جشن کم رنگ شد طوری که در حال حاضر در بعضی از روستاها به صورت محدود برگزار می گردد.

یادم می آید در دهه پنجاه مرحوم مشهدی عبدالعلی حسینی به همراه لال مار شبانه به منزل مردم می رفتند و با ترکه (شیش) به اهل منزل ضربه می زدند و شور نشاط را با دهان بسته و ام، ام گفتن به دیگران هدیه می دادند.(یادش بخیر، من و پرویز همسایه مون یه بار اونو به حرف آوردیم و این کار براش خیلی گرون تموم شد چون لال تحت هیچ شرایطی نباید حرف می زد. خدایش بیامرزد )

لال یک شاخه چوب را به پشت بام خانه پرتاب می کرد مادرم آن چوب را زیر سقف پشت بام خانه جا سازی می کرد و آن را تا شب تیر ماه سیزده سال آینده نگه می داشت.در آن زمان محصولاتی مثل برنج، گندم، آرد و ... را در پشت بام نگهداری می کردند و اعتقاد داشتن ترکه که نماد تیر آرش بود باعث برکت بام و منزل می شود.

شب تیر ماه سیزده شو کدبانوهای منزل برای شام غذای ته چین یا فسنجان با مرغ محلی را تدارک می دیدند. غروب سیزده شو به نیت اموات مقداری از آن را خیرات می کردند.

نان شب سیزده شو در دهستان بنافت ویژه بود که به آن دله دهی نون می گفتند( ترکیبی از روغن، زردچوبه و پیاز سرخ شده)

چند اصطلاح رایج در تیر ماه سیزده شو 

لال: کسی که ادای شخص لال را در می آورد بدون اینکه حرفی یا لبخندی بزند و با جدیت ترکه ها را حمل می کرد و به اهل منزل آرام ضربه می زد.

لال مار: شخصی که همراه لال بود و هدایا را داخل کوله پشتی (دوشتره) می ریخت و با خواندن اشعار ورود لال را اعلام می کرد.

هدایای لال: نان محلی ( دله دهی نون)، پیسته گنده( ترکیبی از آرد برنج و شیره ی خرمالو )،دختر دونه یا بئودونه(ترکیبی از برنج و شکر )، گردو و... 

شیش: چوب نازکی که معمولا از شاخه های درخت توت یا بید (فک ) تهیه می شد. این چوب های نازک نماد تیر آرش بودند لال آنها را به صورت یک دسته در می آورد و به اهل منزل آرام ضربه می زد.

اشعار تیرماه سیزده شو 

این اشعار را لال مار نزدیک خانه مردم می خواند و اهل منزل متوجه حضور لال می شدند. یادم هست در همین موقع بچه ها از ترس با جیغ و فریاد در آغوش پدر یا مادر پناه می گرفتند چون از کودکی ترس کاذبی از لال در بچه ها ایجاد کرده بودند.

اشعار لال مار 

لال بمو، لال بمو

پار بورده، امسال بمو

اسپه اسب سوار بمو

پیسته گنده خوار بمو

جمه قلمکار بمو 

آبی پشلوار بمو

تندرستی، دلخشی 

فراوونی، ارزونی 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۹۴ ، ۲۱:۳۳
دوستعلی علیخانی