بنافت

بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «روستای دادوکلا» ثبت شده است

قله کیجا قلعه نماد دهستان بنافت

بنافت- رودخانه تلار (کسیلیان)

بنافت- روستای ولیکبن

سد سلیمان تنگه در مسیر جاده دودانگه به ساری

قارچ - حاشیه رودخانه تلار

 بنافت - روستای دادوکلا - همنشینی چشمه و درخت ولیک

بنافت - حاشیه رودخانه تلار - زوج خوشبخت

بنافت - روستای دادوکلا - استل، آبشخور گوسفندان

بنافت سرزمین هزار تپه - چشم انداز تپه،جنگل و کوه

دودانگه - دشت فریم صحرا (فریم شهر)


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ خرداد ۹۵ ، ۱۸:۵۹
دوستعلی علیخانی

پاییز 1364 - روستای دادوکلا

روز و شو انه شونه من ته گره

Rouz o shou ene shoune men te gere

چش خو انه شونه من ته گره

Cheshe khou ene shoune men te gere

روز و شو چشمون خو امه عمره

Rouz o shou cheshmone khou ame omre

عمر جور، او انه شونه من ته گره

Omr jour ou ene shoune men te gere


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۹۴ ، ۲۱:۲۵
دوستعلی علیخانی

  عکس های پاییزی از دهستان بنافت و دودانگه ساری

جاده دودانگه به ساری

 پاییز همان فصل دل انگیزی است که می توانی در آن ساعت ها از پنجره ی اتاق به درخت

 روبروی خانه نگاه کنی و خسته نشوی.

اسکله شیرین رود، سد سلیمان تنگه

 مثل درخت باش که در تهاجم پاییز هرچه بدهد، روح زندگی را برای خویش نگه می دارد.

                                               روستای دامادکلا، دودانگه
   برگ های پاییزی سرشار از شعور درخت اند و خاطرات سه فصل را بر دوش می کشند

                       آرام قدم بگذار بر چهره ی تکیده ی آن ها این برگها حُرمت دارند.

روستای دادوکلا، دهستان بنافت، آبان 94

                              پاییز همان موسیقی خوش خش خش برگ هاست.
     وقتی برگهای پاییز و زیر پاهات له میکنی یادت باشه روزی بهت نفس رو هدیه می کرد


اولین برف پاییزی بنافت ،ارتفاعات نروخرو ، سنگ پرچیم ، سه گسفنک،
دیوارۀ زرجو ، مرتع بندبن - آبان 94

   پاییز همان مادر رقص خرامان برگ هاست که به ناز و عشوه ی تمام چرخ زنان از آسمان

                                                      بر سرت می بارند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۴ ، ۲۰:۴۵
دوستعلی علیخانی

چند روز پیش گشتی بر فراز تپه های مشرف بر روستای دادوکلا داشتم. با گله ای از گوسفندان که هدایت آن را آقای باب الله باقری با محاسنی سفید که ماسکی بر روی دهان و بینی داشت برخورد نمودم. بعد از سلام و احوالپرسی از مشکلات دامداری، از خشکسالی که باعث خشک شدن چشمه ها شده است و نبود علوفه در مراتع صبحت کرد. از ماسک روی بینی و دهانش سوال کردم. ایشون فرمودند در فصل گرما مگسی بر روی گوسفندان است که چوپانان یا کسانی که اطراف گله باشند را دچار مشکل می کند. بخاطر همین ماسک زدم. (منظورایشان مگس سینوس بینی گوسفند بود که در پستی جداگانه توضیحات کامل را دادم)

از حمله گرگی برام صحبت کرد که روز گذشته به گله اش حمله کرد. از قرار معلوم  سگ ها کنار گله نبودند، گرگ به گله حمله کرد و گلوی میش بزرگی را گرفت و ایشان با درایت خودشان توانستند گوسفند را از چنگ گرگ بیرون بیاورند.

با اجازه ایشون عکسی از خودش و گوسفندانش گرفتم و آن را به تمامی دامداران زحمتکش دهستان بنافت که در سرمای جان سوز زمستان و گرمای طاقت فرسای تابستان و در زیر باران های شدید بهار و پاییز به خاطر حفظ آبرو و کسب روزی حلال تلاش و کوشش می کنند تقدیم می کنم. 

آقای باب الله باقری در کنار گله گوسفند

جفت سر، بر فراز تپه گرسگتی

خواب ناز

گله گوسفندان و روستای دادوکلا در یک فریم

تولدت مبارک

به قول آقا باب الله خله شیطونه

کلبه چوپان، مرتع نسوم

سرگرمی بچه چوپان( شاید رویای ساخت یک خانه را در سر می پروراند)

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۹۴ ، ۱۰:۴۴
دوستعلی علیخانی

عکس های جاده ای، مسیر جاده ساری به دودانگه، دهستان بنافت

جاده دودانگه به ساری، عبور تاکام

جاده روستای تلاوک به محمدآباد فریم

جاده بنافت به روستای کلیج کلا

بنافت، روستای دادوکلا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ خرداد ۹۴ ، ۲۰:۲۷
دوستعلی علیخانی

یکی از روزهای گرم تابستان به اتفاق اعضای گروه کوهنوردی اورشمک روستای دادوکلاتصمیم گرفتیم به قله نروخرو در قسمت جنوبی شهرستان ساری واقع در دهستان بنافت مرزبین استان مازندران وسمنان صعود کنیم .

اعضای گروه خیلی خوشحال بودند،همگی وسایل سفررا مهیا کردند ساعت 10صبح از روستای دادوکلا با یک دستگاه اتومبیل به گزینه چال رسیدیم کوله پشتی را به پشت بسته و به سمت کوه حرکت کردیم دربین راه به بوته های مملو از تمشک برخورد کردیم وحسابی به جان تمشک افتادیم (جای شما خالی).

 جنگل های انبوه و راست قامت را پشت سرگذاشته و به چمنزاری سرسبز رسیدیم گله ای از گوسفندان مشغول چریدن بودند صدای نی چوپان توجه ما را به سویش جلب کرد بعد از  سلام و احوال پرسی آدرس چشمه را جویا شدیم  چشمه نزدیک کلبه چوپان بود که با حوضچه های بزرگ وکوچکی که ازتنه درختان و بشکه های فلزی ساخته شده بودند تزئین شده بود .

بعد از نوشیدن آب زلال وسرد قمقمه ها را پراز آب کردیم و ادامه مسیر دادیم بوی گلهای وحشی و گیاهان داروئی بچه ها را سر مست کرده بود دامنه کوه را ابر سفیدی فرا  گرفته بود و به سرعت از این سو به آن سو در حال حرکت بود و یک منظره رویایی رابه نمایش گذاشته بود.

بعد از اینکه چمنزار را پشت سر گذاشتیم به قسمت سنگی و صخره ای کوه رسیدیم قرار بود از راه بپّری بالا برویم در بین راه با شکلات،خرما و بادام بچه ها را شارژمی کردم تا انرژی از دست رفته را بدست بیاورند.

در ادامه مسیر یکی از بچه ها از طریق دوربین متوجه دو راس بز کوهی که مشغول چریدن علف بر روی طاقه ی یک صخره بسیار بزرگی بودند شد بقیه را مطلع کرد آرام آرام جلوتر رفته تا از نزدیک آنان را ببینیم وقتی متوجه حضورما شدند به سرعت از آن مکان دور شدند. دیدن بزکوهی هم صفائی داشت «یادش بخیر»...

وقتی دو سوم مسیر را طی کردیم دیگر از ابر و مه خبری نبود ولی دامنه کوه پر از ابر بود. دریای وسیعی از ابر زیر پایمان بود خدایا شکر به عظمت و بزرگی ات واقعاً این مناظر دیوانه کننده بود باید خودتان تجربه کنید تا به حرف من برسید به قول یکی از بچه ها «شِفتی زَندِه».

ساعت 4 بعد ازظهر بود پشت سرم را نگاه کردم متوجه شدم یکی ازبچه ها خودش را به سختی بالا می کشد و توان راه رفتن ندارد دستور توقف را صادر کردم به قول ما دچار کوه کرفتگی شد مجبور به استراحت ناخواسته شدیم بعد از استراحت و دادن دارو ، وسایل دوست مریض را بین بچه ها تقسیم کردم تا او راحت تر بتواند گروه را همراهی کند.

بعد از پیمودن مسافتی به یک دو راهی برخورد کردیم مطمئن نبودم راه اصلی از  کدام طرف است بالاخره یکی از مسیرها را انتخاب کردیم جلوتر که رفتیم به یک دره یا بهتر بگویم شکاف بین دو کوه رسیدیم داخل آن را گل وگیاه و بوته های آویشن و گلپر فرش کرده بودند بوی گلپر همه جا را پر کرده بود جای شما خالی ساقه های گلپر را پوست کندیم و مشغول خوردن شدیم و به هیچ چیز غیر از خوردن فکر نمی کردیم ناگهان یکی از بچه ها با صدای بلند گفت فقط به فکرشکم خود تان نباشید ،سوغاتی یادتان نرود یکی آن طرف تر گفت:مگر کوه هم سوغاتی دارد؟!...طرف مقابل گفت: آقای«اشکم بل» منظورم ساقه های گلپر و بوته های آویشن است همگی زدیم زیرخنده ،صدای قهقهه بچه ها کوهستان را به لرزه در آورده بود  .

همه چیزخوب پیش می رفت و مانع خاصی سد راه ما نشده بود تا اینکه با صخره ای بزرگ مواجه شدیم و کار را برای گروه کمی سخت کرده بود زیرا بالا رفتن از آن برای برخی از اعضای گروه که وسایل  زیادی راحمل می کردند بسیار دشوار بود نا امید نشدیم من به اتفاق یکی ازاعضای گروه که تجربه ی بیشتری داشت خودمان را به بالای صخره رساندیم و با طناب ابتدا کوله پشتی ها سپس بچه ها را بالا کشیدیم .

خورشیدعالم تاب با ناز و عشوه خودش را از دیدگانمان پنهان کرد و پشت ابرهای قرمز رنگ مخفی شد  بعد از آن غروب تماشایی و فراموش نشدنی به دامنه ی قله ی خرو رسیدیم چادر را برپا و با کنسرو لوبیا و تن ماهی شام را صرف کردیم به دلیل خستگی همگی بعد از شام سریع در بستر قرار گرفته وشب را با آرامش کامل به صبح ر ساندیم.

صبح زود با صدای سگ چوپان از خواب بیدار شدم بعد از نیایش آتش روشن کردم و کتری را روی آن گذاشتم و با آردی که داخل کوله پشتی ام بود نان (ساج) درست کردم .بچه ها یکی پس از دیگری از خواب بیدار شده  و دور سفره جمع شده اند در خنکای صبح صبحانه حسابی چسبید  (مخصوصا نان گرم ساج).

کلیه وسایل اضافی را داخل کلبه ی چوپانی که در نزدیکی ما بود گذاشتیم در همین لحظه از پارس کردن سگ در هنگام صبح جویا شدم چوپان گفت خرس به گله حمله کرد خوشبختانه با وجود سگها پا به فرار گذ اشت .

ازمرد چوپان خداحافظی کردیم و راه قله ی خرو را در پیش گرفتیم بالاخره ساعت 10 صبح موفق به صعود قله شدیم همگی خوشحال و خندان همدیگر در آغوش کشیده بودیم و بر بلندای قله سرود شادی سر دادیم .

از اینکه اعضای گروه توانسته بودند صعود موفقی داشته باشند خیلی خوشحال بودم واز ایزد منان نهایت تشکر راکردم.

خلاصه هرصعود ی فرود ی هم دارد زمان خد احافظی فرارسید.       

 

خدا حافظ خرو خداحافظ نرو

 

ته جـه دل بکنـدین خــله سختـه                 وقت بوردن بیّه چش اسری مشته

ازمهمون نوازیت بیمی شرمنده                 امــــه دل گوشـــه دری همیــــشه

       

به امید آن روزی که تمامی جوانان این مرزوبوم دنبال تفریحات سالم باشند.

 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۹۴ ، ۱۲:۳۰
دوستعلی علیخانی

چشمه، غار و آبشار عروس و داماد       

چشمه عروس و داماد در نزدیکی روستای دادوکلا از توابع دهستان بنافت بخش دودانگه ساری واقع شده است . اهالی دهستان بنافت این چشمه را عاروس داما می گویند.

چشمه از دل جنگلهای انبوه با درختانی سر به فلک کشیده و با حجم آب بسیار بالا از دل زمین می جوشد و در مسیر خود با حفر سنگ های بستر خود تشکیل نهر داده و به واسطه شیب زیاد زمین آبشارهای کوچکی در مسیر ایجاد کرده است در گذشته های نه چندان دور اطراف نهر و آبشار پوشیده از خزه بود که واقعا دیدنی بود اما متاسفانه در سالهای اخیر عده ای از افراد نابخرد اقدام به تخریب آن کرده اند و خبری از خزه نیست .

 به واسطه خنکای جنگل و سردی آب چشمه هر ساله مخصوصا در ایام تابستان مسافران زیادی از اقصی نقاط کشور از این فضا استفاده می کنند. اما افسوس که این ملت قدر این همه نعمت را نمی دانند و اقدام به تخریب محیط اطراف آن کرده اند حتی شیرهای سرویس بهداشتی را ...  

در نزدیکی همین چشمه دو غار آهکی بسیار زیبا قرار دارد . متاسفانه غارها هم از تخریب در امان نماندند. و با این کار، دوستان ناآگاه ، دل طبیعت دوستان را به درد آورده اند.

در سفرهایی که به بسیاری از استان های کشورمان داشتم مشاهده کرده ام که هزینه های بسیاری صرف شده تا به صورت مصنوعی فضایی این چنینی پدید آورند تا جذب گردشگر را رونق داده و در نتیجه از این طریق کسب درآمد نمایند.اما متاسفانه در شمال ایران خداوند این نعمت را مفت و مجانی به ما عطا کرده است ولیکن قدر آن را نمی دانیم.

به امید آن روزی که همگی برای طبیعت دل بسوزانیم و از فکر تخریب آن بیرون بیاییم.

 

شکر نعمت نعمتت افزون کند *** کفر نعمت از کفت بیرون کند

 

 


با کلیک روی لینک زیر به کانال تلگرامی بنافت بپیوندید

benaft11@

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۹۴ ، ۱۲:۰۶
دوستعلی علیخانی

ونوشه چینی

یک از راههای کسب درآمد اهالی دهستان بنافت در دهه های گذشته فروش بنفشه بود. معمولا این کار از نیمه دوم اسفند شروع و در نیمه اول فروردین خاتمه می یافت. این کار بیشتر توسط خانم ها صورت می پذیرفت. پس از اینکه بنفشه ها را از بیشه زارها می چیدند آن را خشک می کردند. مقداری را  جهت مصرف سالانه کنار می گذاشتند و بقیه را به خوابار فروشی های داخل محل می فروختند و در قبال آن از مغازه دار کالا یا پول دریافت می کردند. اسامی تعدادی از مغازه داران قدیمی دهستان بنافت که از مردم بنفشه می خریدند را خدمت شما معرفی می کنم.

روستای دادوکلا : مرحوم بخشعلی طالبی،مرحوم مهرعلی بکروی، مرحوم عشقعلی باقری، مرحوم علی قاسمی

روستای ولیکچال : مرحوم حاجی شعبان یوسفی

روستای سودکلا: مرحوم حاجی لطف اله طیبی، مرحوم مشهدی محمد طیبی

روستای سنگده : مرحوم ... پیروی،مرحوم ... پاکدامن، عیسی موسوی،

روستای پاجی : مرحوم حاجی حسین محمدی، پیرجان خلیلی

روستای جورجاده: حاجی مرتضی جعفری

روستای وزملا: مرحوم رمضان شعبانی

روستای میانا: مرحوم میرزا عباسعلی اسپهبدی، محمد ولی رحمانی

روستای ولیک بن: مرحوم سید عیسی نصیری ،عزت نوری 

چنانچه نام و نام خانوادگی شخصی را اشتباه نوشته ام لطفا در بخش نظرات اطلاعات صحیح را مرقوم فرمایید .

خواص بنفشه:

تمام قسمتهاى گیاه بنفشه مخصوصا ریشه آن داراى ویولین است، طبق آخرین تجربه هاى علمى که روى گیاه بنفشه بعمل آورده اند معلوم شده است بنفشه داراى موسیلاژ، آسیدسالیسیلیک، ماده رنگى، معلوم، قند ایرون، آسیدمالیک و ویولین مى باشد.

بنفشه اگر تازه باشد شکم را استراحت مى دهد، صفرا را کم مى کند، سینه را پاک کرده و آنژین را درمان مى کند.

بنفشه جهت درمان برونشیت، سیاه سرفه، گریپ، میگرن، زکام، و یا اختلالات کلیه مورد استفاده قرار می گیرد.

امام علی (ع) فرمودند: حرارت تب را بوسیله بنفشه و آب خنک از بین ببرید.

پیروان مکتب بقراط حکیم، بنفشه را براى سردرد، آفتاب زدگى و بیماریهای عفونى همراه با تب و لرز تجویزمى کردند.

جهت درمان برونشیت، جوشانده گل بنفشه خشک را با عسل، شیرین کنید و هر روز سه تا پنج بار و هر بار یک فنجان از آنرا بنوشید.

بنفشه براى درمان انواع آنژین، برفک، خون ریزى لثه و امراض پوستى، به کار مى رود.

براى درمان برفک و آنژین 30 تا 50 گرم گل بنفشه خشک را در یک لیتر آب بجوشانید و بعد از 15 دقیقه آن را غرغره کنید.

با 50 گرم  جوشانده  گل بنفشه خشک  روزى دو بار دهان را شستشو دهید تحریکات لثه ها را متوقف مى کند و آنها را محکم مى سازد و در نتیجه دچار خونریزى لثه نمی شوید.


بورم ویشه بَچینم مِن وَنوشه

وِره بَرسم و هاکنم تونه

گوجوجوک ره بَهیرم پو هاکنم

چپ چپا فرش هاکنم یار خِنه


چنانچه شما یا بزرگترهای شما خاطراتی از ونوشه چینی یا فروش بنفشه به مغازه داران قدیمی دارید لطفا در بخش نظرات عنوان کنید.




۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ خرداد ۹۴ ، ۲۰:۳۷
دوستعلی علیخانی