بنافت

بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

شعر تبری (شوپه)

چهارشنبه, ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۷:۲۹ ب.ظ

شوپه

تبری یا مازرونی

ترجمه فارسی

بَیه شُو ، وِنه بورِم بَزِنم پا صحرا ره

شب آمده و برای شوپه باید در دشت گشت بزنم

هاکانم داد بزِنم وَنگ بِرامِنم خی ها ره

داد و فریاد کنم تا خوک ها را فراری بدهم

بی چراغِ سو  دازه گِرمه  دوش

بدون روشنایی چراغ، داس را بر دوش می گیرم

دوُر دوُر کامبه تا شُو پَر بَیره

در صحرا گشت می زنم تا شب تمام شود

اَندِ شومبهِ را، اندِ زَمبه وَنگ

آن قدر راه می روم، آنقدر فریاد می کنم

طِلا خونِش ره تا سَر بَیره

تا صبح شود و خروس بخواند

گاه کمبه شِه لَلِه واجِه دردِ دل شِه گُلنساجه

گاه با نی زدن درد و دل می کنم با گلنسایم

زَمبه خدا، خدایا کی فَصلِ شُوپه بوره دَر

می گویم خدایا چه زمانی فصل شوپه تمام می شود

پاییز بیه تا بِتونم، شِه بینجِ بَزِنم کَر

پاییز بیاید تا بتوانم شالی هایم را خرمن کوبی کنم

خدایا کی بونِه فرو بورِه شُو

خدایا کی می شود شب به پایان برسد

را دَکِفم بورم تا چشمهِ لو

راه بیفتم بروم تا کنار چشمه

شه سَرو دیم و لینگِ بَزِنِم او

سر و صورت و پاهایم را بشویم

بورم نومزهِ پیش خو ها کنم، خو

کنار نامزدم بروم تا بخوابم

شاعر: زنده یاد،استاد غلامرضا کبیری

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۲/۲۲
دوستعلی علیخانی

شعر شوپه

غلامرضا کبیری

نظرات  (۱)

عالی بود

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">